بی معرفتی از بیشعوری دردناکتره وقتی طرفت بیشعوره دست خودش نیست ولی بی معرفتی کاملا اگاهانس و اینه که آزار میده !
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی هانس
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
مقصود تویی. .
قهوه بهانست(:
آغوش تو
سرکوب هیاهویِ جهانست....
#فرشاد_کولیوند
. معما
. این عکس یکی از سخت ترین سوالات
تست هوش درجهانست! می توانید تعداد افراد این اتاق را بشمارید؟
برای هر باهوشی که میشناسین بفرستین تا هوشش را امتحان کنه ..
این منم که میسوزم .
سیگار بهانست
#فازسنگین.
.
همش بهانس ، وقتی یاد یکی باشی هیچی نمیتونه حواستو پرت کنه
یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!!
قهرمانی که با اسم و خا طره اش بزرگ شدیم!! "پطروس"
توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم...!!
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!!
پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و...!!
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!!
تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود!!
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!!
خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!!
شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!!
اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از #قهرمان بود!!
قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!!
شهید ابراهیم هادی:
جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد!!!
شهید حسین فهمیده:
نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!!
شهید حاج محمدابراهیم همت:
سرداری که سرش را خمپاره برد...!!!
شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!!
شهیدان مهدی و مجید زین الدین:
دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!!
شهید حسن باقری:
کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!!
شهید مصطفی چمران:
دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!!
و.......
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!!
ما که خودمان قهرمان داشتیم!!!
روحشان شاد و يادشان گرامی باد
گفتم که روی خوبت از من چرا نهانست
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیانست
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشانست
گفتم مرا غم تو خوشتر زشادمانی
گفتا که در ره ما غم نیز شادمانیست
گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم
گفت آنکه سوخت او را کی ناله یا فغانست
گفتم فراق تا کی گفتا که تا توهستی
گفتم نفس همین است گفتا سخن همانست
گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما
گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگانست
گفتم زفیض بپذیر این نیم جان که دارد
گفتا نگاه دارش غمخانهٔ تو جانست
شک ندارم کریستین دیور به تو فکر میکرده
هنگام آفریدنِ عطرهایش
و زارا از پاهای تو الهام گرفته
برای طراحی زیباترین کفشهای جهان ...
وقتی تماشا میکنم آمدنت را از دور ،
خود را بر صندلیِ زیباترین شوهای مُدِ جهان میبینم ،
شانه به شانهی ژانت جکسون ،
سوفیا لورن،
اسکارلت جوهانسون ...
و این تویی که ـ آهووار ـ پیش میآیی
بر سکویی ملتهب از فلاشِ دوربینها ...
تماشای آمدنت شرکت در معتبرترین شوهاست ..
و در کنار تو پالتوی مندرسِ من حتا
مدِ سال میشود ...