ﻣــــﺮﺍ ڪہ ﻣﮯﺷﻨﺎﺳﮯ
ﺧﻮﺩﻣﻢ
ﮐﺴﮯ ﺷﺒﻴــﻪ ﻫﻴـــﭽڪﺲ
ﮐﻤﮯ ﮐﻪ ﻻﺑﻪ ﻻﮮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﮕﺮﺩﮮ
ﭘﻴﺪﺍﻳﻢ ﻣﮯﮐﻨﮯ
ﺷﺒــﻴﻪ ﭘﺴــــــــــﺖ ﻫﺎﻳﻢ ﻫﺴﺘـﻢ
ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎڹ
ﺻﺒﻮﺭ ﮐﻤﮯ ﻫﻢ ﺑﻬـﺎﻧﻪ ﮔﻴـﺮ
ﺍﮔـﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺑﻴﺎبی
ﺍﺯ ﺷﻠﻮﻏــﮯﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬــﺎﻳﮯ ﻧﺰﺩﻳـﮏ
دلٺنگی ام را جار نمےزنم
ناراحٺے ام را نشان نمےدهم
دلم کہ مےشکند
سڪوٺ ڪنم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی هايم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خدایا سلام
ما بیـدار شدیم
سرحالیم
امید داریم
و می خندیم
اینها همه از کرم توست
ﺧﺪﺍﻳﺎ
ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﻫﺮ روز :
به ﻓﻜﺮﻣﺎﻥ ، ﻣﻨﻄﻖ
ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ ، ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺑﻪ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ، ﭘﺎﮐﯽ
ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ، ﺁﺯﺍﺩی
ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﻤﺎﻥ ، ﻗﺪﺭﺕ
ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﺎﻥ ، ﻋﺸﻖ
ﺑﻪ رفاقتمان ، ﺗﻌﻬد
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻬﺪﻣﺎﻥ ، ﺻﺪﺍﻗﺖ
ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎ
وقتي قلبهايمان كوچكتر از غصههايمان ميشود،
وقتي نميتوانيم اشكهايمان را پشت پلكهايمان مخفي كنيم و بغضهايمان پشت سر هم ميشكند،
وقتي احساس ميكنيم بدبختيها بيشتر از سهممان است و رنجها بيشتر از صبرمان؛
وقتي اميدها ته ميكشد و انتظارها به سر نميرسد،
وقتي طاقتمان طاق ميشود و تحملمان تمام...
آن وقت است كه مطمئنيم به تو احتياج داريم و مطمئنيم كه تو، فقط تويي كه كمكمان ميكني...
سوخت نصف حرفهايم در گلو..
اما تو را
هرچه مي سوزد گلويم دوست دارم بيشتر ...
"My Scars Are proof That I'M Stronger Than Whatever Tried To Hurt Me"
زخمهايم گواه اين هستند كه از
هر چيزي كه ميخواست به من آسيب
برسونه قوى تر هستم...
وقتی ﺭﺩﭘﺎی ﺧـــــــﺪﺍ
ﺭﺍ ﺩﺭ زندگی پیدا ﻛﺮﺩﻡ، ...
ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ می توانم ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻴﻤﻢ ﺩﺭﺍﺯﺗﺮ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺍﺯ ﻗﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ، حتی آرزوهای ﻣﺤﺎﻝ.
وقتی ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻢ ﺩﻳﺪﻡ، "ﺗﺮﺱ" ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺟﺎﻳﺶ ﺭﺍ " ﺍﻳﻤﺎﻥ" ﭘﺮ ﻛﺮﺩ.
ﻭﻋﺪﻩ ی ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ: ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ، ﺗﺎ ﻓﺘﺢ کنی ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻭ ﻣﻤﻜﻦ کنی، ﻧﺎﻣﻤﻜﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻭ ﺑﺪﺳﺖ ﺑﻴﺎﻭﺭی دﺳﺖ ﻧﻴﺎفتنی ها ﺭﺍ،
ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﭙﺎﺭ....
امروز
نگرانى هايم را رها خواهم كرد.
با سختى ها و ترسهايم
روبرو خواهم گشت
و ايمان دارم كه
همه چيز بهتر خواهد شد.
هميشه در ناگهانی ترين لحظه،
عزيزترين دارايی مان
از دست می رود
و ما درست همان موقع
يادمان می افتد،
چقدر "دوستت دارم" هايمان را نگفته ايم
"از اينكه دارَمت شادترينم" را نگفته ايم ...
هميشه دير يادمان می افتد
برای آنچه كه داريم
با خوشحالی شكر گوييم.
هميشه دير می شود
و ما بعدَش، تمامِ اندوهمان
از حرف هايست كه نزده ايم.
پـــــروردگـــارا . . .
كمک كن درمسیری باشیم که سرانجامش به تو ختم شود..
پـــــروردگــــــارا . . .
آزاد و رها، خود، زندگی و تمام لحظه هایمان را به تو می سپاریم...
پــــــروردگــــارا . . .
چشمانمان مي بينند بزرگيت را
گوشهايمان مي شنوند صداى عظمتت را.
پـــــروردگـــــارا...
دستانمان لمس مي كنند زيبايی هاي خلقتت را
خـــدایــــا به خاطر خـــداييت تو را شكر...! ما را، هر چند آلوده، بنده خود بدان
پـــــــــــروردگـــــــارا. . .
تـو خیلی بزرگی و ما خیلی کوچک
تو را به بزرگیت، فراموشمان نکن
ما...
با صداى آرام تر خنديديم.
موهايمان كمتر رنگ باد را ديد.
مخفى مان كردند.
و به ما ياد دادند مخفى كنيم،
مخفيانه زيبا شديم،
مخفيانه شكست خورديم.
مخفيانه التيام يافتيم.
ما ترسيديم همه عمرمان را،
اما روزى مى رسد...
كه برقصيم، برقصيم، برقصيم
و بر شانه هاى هم بوسه بزنيم.
اينجاست پشتِ زيبايى مان...
تمام زخم هايى كه هرگز نميبيندشان.