از معضلات قوی بودن اینه که دیگه کسی درد و رنجت رو به رسمیت نمیشناسه!
چون تو ذهنشون جا افتاده که از پسش بر میای! و در نهایت اون لحظه ای که از درد به خودت میپیچی و انتظار داری به آغوش کشیده بشی و یکی بهت بگه میفهمم من هستم! با جمله تو میتونی قوی باش روبرو میشی!
بعضی اوقات ضعیف بودن حفاظت از سلامت روانته!

A great attitude becomes a great day, which becomes a great month, which becomes a great year, which becomes a great life.

یه نگرش عالی تبدیل به یه روز عالی میشه،
یه ماه عالی که به یه سال عالی تبدیل میشه و در نهایت همه ی اینها تبدیل به یه زندگی عالی میشه.

شهرام شب‌پره می‌گه که توی هر شهر غریبی با تو می‌شه موندنی شد. چرا قبلاً دقت نکرده بودم که این چه‌قدر می‌تونه تعریف قشنگی باشه؟

پ.ن: بعد شما فکر کن همه‌ی اینارو میگه ولی بازم در نهایت میگه که «اما افسوس نمیزاره سرنوشت» =))))

در نهایت، مهم اینه که همیشه توی قلبم حضور داری.

زندگی بسیار جالب است، در نهایت برخی از بزرگترین دردهای شما تبدیل به بزرگترین نقاط قوت شما می شوند.

من در نهایت فهمیدم آدم‌ها لیاقت دوست داشته شدن رو ندارن، باید بذاری برای رسیدن بهت تلاش کنن و هیچوقت نرسن، رسیدن آدم‌ها رو هار میکنه و آدم هار اونقدر بی لیاقته که چشمش رو روی همه چی میبنده.

از جشن چهارشنبه سوری
فقط همین نصیبم شده
که زل بزنم به آسمان
و خدا خدا کنم
بالن آرزوهایت
روی بام خانه‌ی ما فرود بیاید!

#علی_سلطانی

هر گذشته برای من یک دَره. یک دَر سفید و بزرگ و این دَرها هم‌اندازه قطاری کنار هم قرار دارن. هر گذشته‌ای که نتونستم باهاش کنار بیام برام تبدیل به یک دَر شد که در نهایت مجبور بودم ببندمش و سه قفله‌اش کنم و کلیدش رو جایی بندازم که حتی دیگه خودمم نتونم پیداش کنم. خواستم بگم دَرهای زیادی توی گذشته‌‌ام وجودم داره که بین من و اون اتفاق یک مرز واحدی رو مشخص کرده و این‌قدر شبیه هم هستن که فراموش کنم هر دَر به کدوم خاطره باز می‌شه.

•
نهایت دل شکستگی هم اونجایی که
محمود درویش می‌نویسه:

شاید برای تو چیز مهمی نبود ، اما قلب من بود🫀

♡

And in the end all I learned was how to be strong alone...

و در نهایت همه ی چیزی که یاد گرفتم این بود که چگونه تنهایی قوی باشم...