اُور 201.5 امتیاز 1.52
ماوریکس هردو نیمه را ببرد - خیر 1.32
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی هردو
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
7 نشونه که نشون میده پارتنرِ مناسبت رو پیدا کردی:
1_میتونی در کنارش آسیب پذیرترین نسخه خودت باشی و همچنان احساس امنیت کنی
2_اهداف و ارزش هاتون همسو هستن
3_بیشتر و بهتر از همه تشویق و حمایتت میکنه، بهت انگیزه میده و الهام بخشه
4_هردو میدونید که رابطه نیازمند تلاشه و تعارض در همه روابط هست اما رابطه سالم با سازش همراهه
5_ کنارش حس خونه بودن داری، بهت احساس راحتی و امنیت میده
6_درباره آینده و برنامه هاش باهات حرف میزنه
7_وقتی کنارشی انگار《 شادی 》یه تعریف جدید پیدا میکنه
. .
𝐒𝐨𝐦𝐞 𝐡𝐚𝐯𝐞 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐬 𝐬𝐨𝐦𝐞 𝐡𝐚𝐯𝐞 𝐬𝐨𝐮𝐥𝐦𝐚𝐭𝐞𝐬 𝐛𝐮𝐭 𝐈 𝐡𝐚𝐯𝐞 𝐛𝐨𝐭𝐡 𝐢𝐧 𝐲𝐨𝐮
بعضیا رفیق دارن بعضیا هم نیمهی گمشده ولی من هردوی اینا رو با تو دارم .️.
♡
گاهی مهربونی واخلاق خوبتو میزارن پای ضعفت
گاهی عشقت رو میزارن پای نیازت
تو هردو موردش بعضی ها سواستفاد میکنن
Some have friends, some have soulmates, but I have both in you.
بعضیا رفیق دارن،بعضیا هم نیمهی گمشده ولی من هردوی اینا رو با تو دارم :).️
.࿐
فکت:
رابطه ای قشنگ و پایدارتر میمونه که هردو از خوب و بد رابطشون پیش بقیه نمیگن
Not everyone gets the same version of me. One person might tell you I'm an amazing beautiful soul, another person will say I'm a cold-hearted asshole. Believe them both. I act accordingly.
یه مدل از منو نمیبینن. یکی ممکنه بهت بگه من روحی حیرت انگیزو زیبا دارم. یهنفر دیگه بگه من یه آدم بی احساس ام. هردو رو باورکن. من متقابل رفتارمیکنم.
Some have friends, some have soulmates, but I have both in you.
بعضیا رفیق دارن،
بعضیا هم نیمهی گمشده ولی من هردوی اینا رو با تو دارم
. .
لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد. هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد. او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"
ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم
میشه یکی هم رفیق باشه هم پاتنر باشه هم نره؟
من دیگه حوصله اون مراحل اولیه رو ندارم
هردو بگیم میمیریم ولی از هم جدا نمیشیم، بهم نمیزنیم تموم شه برههه