هر چی بزرگتر شدیم و بعدش هم پیرتر، فقط هیبت آدمهایی که فکر میکردیم خیلی آدم حسابی هستن تو ذهنمون شکست.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی هیبت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
این را دیگر همه ی مردمانِ حاضر در اقلیمِ اطرافم میدانند که هر چند صباح یکبار ، بقچه ام را می اندازم گَلَم و با بغلی از کاغذ باطله راه می افتم میروم پشتِ هیچستان ! همانجا که سهراب بود …
تا شاید بتوانم دور از معاشرت و همهمه ی آدمها ، کمی از خودم را پیدا کنم ! چرا که من میدانم ، هرکجا ازدحام باشد ، صدایِ نور ، عطر آب ، سایه ی گنجشکها و رقص شمعدانی و دستِ خدا … گم میشوند !
در سکوت و غیبت از میانِ مردم است که تو میتوانی بیشتر آسمان را تماشا کنی و صفحات میان کتابت را ببوسی و یک تسبیح برداری و ذکر بگیری که “ چرا هستم !؟ “ و “ آخرین کار پیش از مرگم چه باید باشد ؟ “
و این بار دست از پا دراز تر برگشته ام !
شاید خیال کنید با طوماری حدیث و پند و نصیحت میخواهم آن ته مانده حوصله تان را بجَوَم و از آنچه فهمیده ام بگویم ! نه !
من دریافتم … به خوبی دریافتم …
نه آنقدر بزرگ هیبتم که جهان بی من بخشکد و مردم در نبودم تلف شوند یا در خاطرشان بمانم !
نه آنقدر ناچیزم که نشود لکه ای ، جوهری نور از حضورم بیوفتد روی زمین و جوانه شود ..
دریافتم آدمی همواره چیزی میانِ خوف و رجا بوده ! چیزی بینِ هیچ چیز و همه چیز بودن ! …
دریافتم که باید ما بقیِ ایامِ پیش رویم را به شنیدن بگذرانم … و بپذیرم من از دانستنی ها ، اندکی میدانم !
آن هم این است که :
“ هیچ چیز نمیدانم “
#میم_سادات_هاشمی
خشم بیش از حد گرفتن وحشتآرد
و لطف بیوقت هیبت ببرد ،
نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند
#سعدی
بهشتیان در صف ایستاده بودند و نوبت خود را انتظار می کشیدند .
دروازه ی بهشت باز شد
و فرشته ها پیش از هر کس جوانمرد را فرا خواندند
تا وارد بهشت شود.
بهشتیان اعتراض کردند و چرایش را پرسیدند و گفتند :
مگر جوانمرد چه کرده است که پیش از دیگران به بهشت می رود ؟
فرشته ها گفتند :
نمی دانید که او چه کرده است.
خداوند به همه فِکرت داد
اما او توانست از فکرت به محبت برسد
و از محبت به هیبت
و از هیبت به حکمت.
اما نیکو آن بوود که او از حکمت به شفقت رسید.
شما نبودید و نمی دانید که او با شفقتش چه می کرد.
او بود که شب و روز برای مردم دعا می کرد و می خواست به جای همه ی مردم بمیرد تا هیچ کس طعم مرگ را نچشد.
او بود که می خواست حساب همه ی مردم را از او بکِشندتا در قیامت حسابی برای کسی نماند .
او بود که از خدا خواهش می کرد به جای همه مجازات شود
تا دوزخ از گناهکاران خالی بماند.
حالا بهشت
و نوبت اولین
کمترین چیزی است که باید به او داد.
جوانمرد اما بهشت و نوبت اولین را قبول نکرد .
او از میان همه ی پاداشها ،
تنها خوشنودی خدا را برداشت و بهشت و نوبتش را هم به دیگران بخشید و گفت
راهی که به بهشت می رود نزدیک است ،
من به آن راهِ دور دست می روم ....
راهی که تنها به خدا می رسد
عرفان نظر آهاری
ﺑﻪ ﮊﻭﻟﯿﺪﻩ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭﯼ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﯾﮏ ﺷﻌﺮ در ﻭﺻﻒ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﮐﻠﻤﻪ
"ﭼﺸﻢ" ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ.
ﯾﻪ ﺷﻌﺮ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﻩ ﺗﺎ ﮐﻠﻤﻪ"ﭼﺸﻢ" ﺩﺍﺷﺖ...
ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻫﯿﺒﺖ ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺗﺎﺏ ﺑﻮﺩ
ﻣﺤﻮ ﭼﺸﻤﻢ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺁﺏ
ﺑﻮﺩ
ﭼﺸﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺩﻡ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ ﺯ ﺁﺏ
ﻣﻦ ﺳﺮﺍﭘﺎ ﭼﺸﻢ ﻭ ﭼﺸﻤﻢ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﺭﺑﺎﺏ
بود
کربلا زینب است این بانو عزتش را مگر نمی بینی هی نگو دشت از چه می لرزد هیبتش را مگر نمی بینی داغدار قبیله امده است اشک و خون دارد او به دیده هنوز کربلا زود سر به زیر انداز سایه اش را کسی ندیده هنوز...
این گربه ها هم آدم شدن واسه ما ؟ قبلنا هیبتی داشتیم.از دور پخ میکردیم 3متر رو هوا بودن ، حالا از کنارمون رد میشن ، نگاه معنادار چند ثانیه ای میکنن. همین مونده به نشانه ی افسوس سرشون رو تکون بدن
ﺻﺮﻓﺎ ﺟﻬﺖ ﺧﻨﺪﻫﻬﻬﻬﻪ"
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻧﺠﺎﻣﺶ ﺑﺪﻩ !
ﻣﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻥ :
ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ = ﻣﻦ ﻟﯿﺲ ﺯﺩﻡ
ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ = ﻣﻦ ﻓﺸﺮﺩﻡ
ﺧﺮﺩﺍﺩ = ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﺕﯿﺮ = ﻣﻦ ﺻﯿﻐﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﻣﺮﺩﺍﺩ = ﻣﻦ ﺑﻮﺱ ﮐﺮﺩﻡ
ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ = ﻣﻦ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﺮﺩﻡ
ﻣﻬﺮ = ﻣﻦ ﺧﺎﺭﻭﻧﺪﻡ ﯾﮏ
ﺁﺑﺎﻥ = ﻣﻦ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻡ
ﺁﺫﺭ = ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﯼ = ﻣﻦ ﺗﺮﮐﻮﻧﺪﻡ
ﺑﻬﻤﻦ = ﻣﻦ ﺭﺍﺿﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺍﺳﻔﻨﺪ = ﻣﻦ ﺯﺩﻡ
*
**
ﺷﻤﺎﺭﻩ ﯼ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﻧﺖ ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ :
.1 ﯾﮏ ﺷﯿﻠﻨﮓ ﺭﻭ
.2 ﯾﮏ ﺑﺰ ﺭﻭ
.3 ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻣﻮﻥ ﺭﻭ
.4 ﯾﮏ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺭﻭ
.5 ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﻡ ﺭﻭ
.6 ﯾﮏ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﺭﻭ
.7 ﺍﺩﮐﻠﻨﻢ ﺭﻭ
.8 ﯾﮏ ﻣﯿﻞ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺭﻭ
.9 ﭘﻮﺷﮏ ﺑﭽﻪ ﯼ ﺣﺴﻦ ﺁﻗﺎ ﺭﻭ
.10 ﯾﮏ ﺑﯿﺨﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﻭ
.11 ﯾﮏ ﻫﻮﯾﺞ ﺭﻭ
.12 ﯾﮏ ﻟﻮﻟﻪ ﭘﻠﯿﮑﺎ ﺭﻭ
.13 ﯾﮏ ﮔﺎﻧﮕﺴﺘﺮ ﺭﻭ
.14 ﯾﮏ ﭼﺎﻗﻮ ﺭﻭ
.15 ﯾﮏ ﻏﻮﺍﺹ ﺭﻭ
.16 ﯾﮏ ﻓﺎﻟﮕﯿﺮ ﺯﻥ ﺭﻭ
.17 ﯾﮏ ﻗﺎﻃﺮ ﺭﻭ
.18 ﭘﻮﻝ ﺭﻭ
.19 ﯾﮏ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﯼ ﺯﺍﻟﻮ ﺻﻔﺖ ﺭﻭ
.20 ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺒﻠﯿﻢ ﺭﻭ
.21 ﻋﺮﻭﺳﻤﻮﻥ ﺭﻭ
.22 ﯾﮏ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺧﻮﺍﻩ ﺭﻭ
.23 ﮐﺮﯾﺴﺘﯿﻦ ﺭﻭﻧﺎﻟﺪﻭ ﺭﻭ
.24 ﯾﮏ ﺗﻪ ﺗﻐﺎﺭﯼ ﺭﻭ
.25 ﯾﮏ ﭼﺸﻢ ﭼﺮﻭﻥ ﺭﻭ
.26 ﯾﮏ ﺧﺪﺍ ﻧﺸﻨﺎﺱ ﺭﻭ
.27 ﯾﮏ ﺯﯾﺪ ﺑﺎﺯ ﺭﻭ
.28 ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ ﺭﻭ
.29 ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﻭ
.30 ﯾﮏ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺭﻭ
*
**
ﺭﻧﮓ ﭘﯿﺮﻫﻨﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﭘﻮﺷﯿﺪﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ :
ﻗﺮﻣﺰ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻪ ﺯﻭﺭ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﻭﺳﺖ .
ﺳﺒﺰ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ ﻧﻤﺎﺩ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻧﮕﻞ
ﺑﻮﺩﻡ .
ﻣﺸﮑﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ .
ﺁﺑﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﮐﻨﻢ .
ﺯﺭﺩ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﯾﻪ ﺷﻌﺎﺭﻩ .
ﺳﻔﯿﺪ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ .
ﺑﻨﻔﺶ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﮐﻨﻢ .
ﻧﺎﺭﻧﺠﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻣﻦ ﯾﻪ
ﺍﺣﻤﻖ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻌﻨﺎ ﻫﺴﺘﻢ .
ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﮐﻼﺳﻢ .
ﺻﻮﺭﺗﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﻣﻮ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩ .
ﻃﻮﺳﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻮﺱ ﮐﺮﺩﻡ .
ﮐﺮﻣﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﯾﻪ ﻣﻮ ﺍﺯ ﺧﺮﺱ ﮐﻨﺪﻥ
ﻏﻨﯿﻤﺘﻪ .
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﯾﻪ ﯼ ﻫﯿﺒﺖ ﻫﺴﺘﻢ .
*
**
ﺣﺎﻻ ﺟﻤﻼﺗﺘﻮ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺗﻮ comment ﺑﻨﻮﯾﺲ :))
از همـان روزی کـه دانشجو شـدم
از جهاتی بـنده زیر و رو شـدم
روز اوّل ســر به زیــر و با حیا
روز دوّم این هوا (…) پررو شدم
بعد از آنـی کـه سبیلم را زدم
دشمن ِ سر سخت ِ زیر ابـرو شــدم
هیبت ِ مـردانه را دادم ز دست
صاحب ِ لنز و تل و گیسو شـدم!
دود ِ پیپ و دود قلیان، دود بنگ …
من ولـی پابـست ِ تنـباکو شدم
تـرم اوّل گرچه دیدم ژالـه را
عاشـق ِ گلـچهره و مـینو شـدم!
ترم دوّم قلب ِ من پـایانه شد
هر کسی خر شد سوار ِ او شدم!
فصل ِ سـرما لُـخت و عریانم، ولی
فصل ِ گرما شکل ِ اسکیـمو شدم
بس که اُملت پخته ام این سال ها
عـمّه جــانم گفت کـدبانو شدم!
در حــوادث بــر خــلاف ِ دیگران
فارغ از هر گونه های و هو شدم
یاد ِ ایّامی که می دانی به خیر…
تازگی بی خاصیت، بی بو شدم!
بعد ِ عمری کسب ِ علم و معرفت
جای دکتر، عاقبت هالو شدم!
دقت کردین آدم وقتی همه سوالای امتحانو بلده یه احساس دستپاچگی و هول شدن بهش دست میده !؟
اصن دستخط آدم از نستعلیق به میخی سومری تغییر حالت میده !
آدم دوست داره مثل قارچ خور از روی سوالا بپره و سریع پاسخنامه رو ببره بکوبه تو صورت مراقب !
حالا هیبت نفر اول بلند شدن و برگه رو تحویل دادن بماند . . .