کپشن های مربوط به واتی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی واتی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

.مناجات زیبای حضرت علی علیه السلام

.با صدای حاج مهدی سماواتی
.التماس دعا




:)....️
. .

به قول بهروز وثوقی :❣
ما عددی نیستیم ولی ❣
صدرقم خاطر خواتیم :)

در ماهِ مِي سال 1917 میلادی
در روستایی در کشور پرتغال
سه کودک از خانواده ای کشاورز به نام های جيكا 7 ساله فرانسيكو 9 ساله و لوسيا 10 ساله در حالي که داشتند از گوسفندان مراقبت مي‌کردند تصويري از يک خانم را ديدند.
واقعه از زبان اين سه كودك اينچنين نقل شده است:

يك سال قبل از ديدار با بانوى درخشنده، فرشته ‏اى بر ما ظاهر شد، و 3 بار اين گفته را تكرار كرد:

"من فرشته صلح هستم، خدايا من ايمان دارم، و باور دارم و عشق میورزم بتو، و من طلب استغفار مى‏كنم از آنان كه باور ندارند، و عشق نمى‏ورزند، و ايمان ندارند..."

در سال 1917 ميلادى
بچه‏ ها 2 بار نور درخشنده ‏اى را ديدند، و سپس بر بالاى درخت بلوط نور عظيمى ظاهر شد،
بانوئى درخشنده ‏تر از خورشيد، که خودرا به اين بچه‌ها با عنوان «بانوي تسبيح»
(Lady of the rosary )
معرفی کرده بود ...

این دیدار ها چندین بار اتفاق افتاد .
راز این دیدار و گفت و گو برای همیشه سر به مهر ماند چرا که آن سه کودک سربسته سخن می گفتند فرانسيسكو و جاسینتا، در 3 و 4 سال بعد، در اثر بيمارى ريوى از دنیا رفتند.
لوسيا تنها باز مانده از آن سه کودک تا آخر عمر در حراست و حفظ از طریق واتیکان قرار گرفت .

حقانيت بچه‏ ها را ابتدا پدر و مادر آنها باور میكردند، چرا كه میگفتند: آنها در زندگى هرگز دروغ نگفته‏ اند.
در هر حال، نه تنها مرگ دو كودك كوچك از حق اعتقاد آنان نكاست، بلكه چون بانوى درخشنده به 2 كودك قول داده بود كه آندو را به بهشت ببرد، اعتقاد آنها را نسبت به عمق مسئله افزود.

از آن سالها تاکنون همواره در ماه مِي صدها هزار زائر آنجا مي‌آيند
موارد زيادي از شفای بيماران در آن گزارش شده است
و برخي، مسافتهاي بسيار را با دو زانو راه مي‌روند تا اينگونه احترام خود را به اين مکان مقدس و صاحب آن ادا نمايند. ...

پ.ن
اسم این روستا از قبل ، بر حسب تصادف روستای فاطیما (Fatima) بوده
_ شاید اونا ندونن ، ولی کدوم یکی از ما نمیدونه بانویی که ملقب باشه به بانوی صاحب تسبیح چه کسیه ...


میگن تو واتیکان هر وقت یکی یه گندی می زنه
بقیه سرشون رو با تاسف تکون می دن می گن ببین با کیا شدیم 800 نفر

سرعتی که سپری شدن لحظه های به یاد ماندنی تعطیلات داشت





باریکه ی نور قرمز رنگ لیزر فوق پیشرفته ی دوهزار واتی منور در فضای خلع تحت شرایط اس تی پی هم نداشت!

فقط چند روز مانده به اولین محرمی که نیست..

دوست داشت اگر فرزند پسر داشت آنها را علی اکبر و علی اصغر واگر دختر داشت زینب و رقیه بنامد ..این آخری ها میگفت چرا خودم علی اکبر پدرم نشوم..وحالا مهدی علی اکبر پدرش شده..
بخشی از مصاحبه مادر شهید مدافع حرم مهدی صابری
همونی که به قول پدرش همه اورا بایک حب خاصی میشناختن وآن هم حب حضرت علی اکبر ع بود هر جا به نام علی اکبر ع مزین بود مهدی صابری هم یه گوشه ی آن مشغول بود فرقی نداشت هیئت محلی شان باشد یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون..
لطفا صلواتی پیشکش کنید به روح پاکش..

خاطره ای از یک پزشک متخصص اطفال

من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم.
سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم ؛
کنار بانک دستفروشی بساط باطری ، ساعت ،فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.
دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است.

آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند.
جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده ؛
او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است!

گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد.
(دو ریالی صلواتی موجود است)

باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم
مراجعه کردند و به آنها هم...

گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟

با کمال سادگی گفت:
۲۰۰ تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم.

مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم ،دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد،
در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم .

احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم .
آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم . این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد.

من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم...

به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟ گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم.
گفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمیدانید چقدر ثواب دارد!

صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم ، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم.
دگرگون شده بودم ،
ما کجا اینها کجا؟!

از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار
مطبم نوشتند با این مضمون؛


دوستان و آشنایان طعنه ام زدند،
اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی:

گفت باور نمی کردم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفت این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش ..


راستى یك سوال :

شغل شما چیه؟


قشنگ ترین متن مردونگی بود که خوندم :


از حموم نمره در اومدیم و نم نم بارون میزد ، خانومی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و ... جلوش پهن بود ، رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید ... تعجب کردم و پرسیدم : داداش واسه کی میخری ؟
ما که تازه از حموم در اومدیم ، اونم اینهمه !!!
گفت : تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره ، وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جای گرم تن فروشی و فاحشگی کنه !!!
پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه ، برگشت تو حموم و صدا زد :
نصرت اینارو بزار دم دست مردم و بگو صلواتیه ... !!! ...

( برگی از دفترچه خاطرات جهان پهلوان تختی )

سلامتی هر کی مرده ؛ نه هر چی مرده

از بین ده انگشت یکی قسمتش این نیست
در لیقه ی موهات دواتی شده باشد...

کارمند تازه وارد به مدیر:
جناب! من هرچی در یخچال اداره میزارم سریع خورده میشه
( پنیر” نون” گردو” حلوا” و… )
برای صبحونه فردای خودم چیزی باقی نمیمونه !
مدیر: آقای محترم لطفا فامیلتونو روش بنویسید
کارمند: فامیلم “صلواتیه” روی همه شون نوشتم

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

مناجات, زیبای, حضرت, علیه, السلام, صدای, مهدی, سماواتی, التماس, بهروز, وثوقی, عددی, نیستیم, صدرقم, خاطر, خواتیم, ماهِ, میلادی, روستایی, کشور, پرتغال, کودک, خانواده, کشاورز, جيكا, ساله, فرانسيكو, لوسيا, حالي, داشتند, گوسفندان, مراقبت, ميکردند, تصويري, خانم, ديدند, واقعه, زبان, كودك, اينچنين, ديدار, بانوى, درخشنده, فرشته, ظاهر, گفته, تكرار, هستم, خدايا, ايمان, دارم, باور, میورزم, استغفار, مىكنم, آنان, ندارند, نمىورزند, ميلادى, بالاى, درخت, بلوط, عظيمى, بانوئى, خورشيد, خودرا, بچهها, عنوان, بانوي, تسبيح, معرفی, کرده, دیدار, چندین, اتفاق, افتاد, برای, همیشه, ماند, سربسته, گفتند, فرانسيسكو, جاسینتا, بيمارى, ريوى, دنیا, رفتند, تنها, مانده, حراست, طریق, واتیکان, قرار, گرفت, حقانيت, ابتدا, مادر, آنها, میكردند, میگفتند, زندگى, هرگز, دروغ, نگفته, كوچك, اعتقاد, نكاست, بلكه, داده, آندو, بهشت, ببرد, نسبت, مسئله, افزود, سالها, تاکنون, همواره, صدها, هزار, زائر, آنجا, ميآيند, موارد, زيادي, شفای, بيماران, گزارش, برخي, مسافتهاي, بسيار, زانو, ميروند, اينگونه, احترام, مکان, مقدس, صاحب, نمايند, تصادف, فاطیما, بوده, شاید, اونا, ندونن, کدوم, نمیدونه, بانویی, ملقب, باشه, تسبیح, کسیه, میگن, گندی, بقیه, سرشون, تاسف, تکون, ببین, شدیم, سرعتی, سپری, لحظه, ماندنی, تعطیلات, باریکه, قرمز, لیزر, پیشرفته, دوهزار, منور, فضای, شرایط, نداشت, اولین, محرمی, دوست, فرزند, اکبر, اصغر, واگر, دختر, زینب, رقیه, بنامد, آخری, خودم, پدرم, نشوم, وحالا, پدرش, بخشی, مصاحبه, شهید, مدافع, صابری, همونی, اورا, بایک, خاصی, میشناختن, مزین, گوشه, مشغول, فرقی, هیئت, محلی, باشد, گروهان, مخصوص, فاطمیون, لطفا, صلواتی, پیشکش, کنید, پاکش, خاطره, پزشک, متخصص, اطفال, دکتر, بانک, کردم, بیرون, آمدم, کنار, دستفروشی, بساط, باطری, ساعت, فیلم, اجناس, دیگری, دیدم, مقداری, ریالی, بساطش, ریخته, زمان, تلفنهای, عمومی, میکردند, رفتم, تومان, دادم, گفتم, خوشرویی, پولم, اینها, یعنی, سلامتی, خودت, بفرست, نوشته, میزش, اشاره, موجود, باورم, مراجعه, چقدر, درآمد, مجانی, میدهی, کمال, سادگی, مردم, بیفتد, میگیرم, میدهم, اینکه, بدنم, دویدم, خوشبخت, چهارم, مالش, میدهد, صورتی, جرأت, میتوانم, بگویم, نرفتم, مریض, نپذیرفتم, احساساتی, گرفتم, جوان, لبخندی, مملو, خوشحال, اسکناس, تومانی, طرفش, همان, حرفش, تکرار, خیلی, مغرور, تشریف, گرمای, تابستان, کاری, بکنم, کارها, چیست, پزشکم, آقای, جمعه, بپذیر, نمیدانید, ثواب, دارد, صورتش, بوسیدم, حالی, گریان, بودم, درون, اتومبیلم, انداختم, منزل, دگرگون, تابلویی, اطاق, انتظار, مطبم, نوشتند, مضمون؛, دوستان, آشنایان, طعنه, زدند, گوشم, طنین, انداز, سعدی, بانگ, مرغی, چنین, مدهوش, آدمیت, خاموش, راستى, سوال, قشنگ, ترین, مردونگی, خوندم, حموم, نمره, اومدیم, بارون, میزد, خانومی, جوون, محجبه, جوراب, جلوش, آروم, نصفه, بیشتره, جوراباشو, خرید, تعجب, پرسیدم, داداش, واسه, میخری, تازه, اونم, اینهمه, سرما, غیرتشه, خرجشو, میاره, وگرنه, میتونست, الآن, فاحشگی, بخریم, ناموس, مملکتمون, برگشت, نصرت, اینارو, بزار, صلواتیه, برگی, دفترچه, خاطرات, جهان, پهلوان, تختی, مرده, انگشت, قسمتش, لیقه, موهات, دواتی, کارمند, مدیر, جناب, هرچی, یخچال, اداره, میزارم, سریع, خورده, پنیر, گردو, حلوا, صبحونه, فردای, چیزی, باقی, نمیمونه, محترم, فامیلتونو, بنویسید, فامیلم, نوشتم,