بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
و عصر
عصر والیوم بود
و فلسفه بود
و ساندویچ دل وجگر...
"حسین پناهی"
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی والیوم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
مادربزرگ
گم کرده ام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را
که در کودکی بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم
بر ایوان سنگ و سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خورده ام
من چشم خورده ام
من تکه تکه از دست رفته ام
در روز روز زندگانیم
بی تو
نه بوی خک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
و عصر
عصر والیوم بود
و فلسفه بود
و ساندویچ دل وجگرده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیکانم
غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها
دوست خوب من
وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد
ما باید مادرانمان را دوست بداریم
وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند
ما باید بدویم دستشان را بگیریم
تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند
ماباید پدرانمان را دوست بداریم
برایشان دمپایی مرغوب بخریم
و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم
پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را
ما باید دوست بداریم
-+> شعر زیبای مادر بزرگ (زنده یاد حسین پناهی)
شب امتحان چیست؟ شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آور تر میشود شب رقص و پایکوبی کلمات جزوه و کتاب بر روی سلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو.
آخر خط ___________
از انتظار حادثه
در گذار فاجعه
از این همه ترس
باید ترسید
از نسل های مسموم
در بیمارستان لقمان الدوله
والیوم ، ترامادول ، قرص برنج
از این آخر خط ها
باید ترسید
از شهری که در پایینش
روی دیوارها
حدیث قناعت نوشته اند
و کمی دورتر
در بالای شهر
بیلبورد بزرگ کالایی لوکس
خیابان را روشن کرده است
باید ترسید
و تو گل را دود می کنی
و در توهمی
و گرنه درد دارد « بودن » در اینجا
تو میخندی؟!