.️.
اخرش دنیای نامرد
دست مادوتاروازهم دیگه واکرد
........
رفتنش آخرین عذابم بود
شاکیام از خودم ، از او ، از درد...
شاکیام از خدا که میدانست
درد خواهم کشید و خلقم کرد...!
...
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی واکرد
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خوشش باد آن نسیم صبگاهی...
که درد شب نشینان را دواکرد....
چشم واکردم از تو بنویسم
لای در باز و باد میآمد
از مسیری که رفته بودی داشت
موجی از انجماد میآمد
تمام خلق گریان و ملک گریان و گريان تر
خدا وقتی که می بیند پری ها را پریشان تر
نماد عدل وقتی می شود خانه نشین یعنی
که جاهل ها مسلمانند و قاتل ها مسلمان تر
چه حکمت بوده در آتش ، که ابراهیم و زهرا را
يکي آنی گلستان شد يکي هر لحظه سوزان تر ؟
شب است و غربت و تابوت و چندین شانه ی لرزان
علی چشمش نمیبیند ، بتاب ای ماه تابان تر
وصیت کرده نامحرم نبیند پیکرش را هم
ندارد خالق هستی از این زن پاک دامان تر
زمین آغوش واکرده ، که گنجی را به بر گیرد
دو چشم آسمان خون و زمین از اشک و باران، تر
خدا قبر تو را پنهان نموده تا بگوید که
اگر گنجینه ای داری ، نگاهش دار پنهان تر ..
{ سیدتقی سیدی }
کودک گفت:گاهی اوقات قاشق از دستم می افتد.پیرمرد گفت:"من هم همینطور."
کودک ارام نجواکرد"من شلوارم راخیس میکنم"پیرمرد خندید و گفت:"من هم همینطور"
کودک گفت:"من خیلی گریه میکنم...."
پیرمرد باناراحتی سری تکان داد و گفت"من هم همینطور..."
کودک ادامه داد"اما بدتر از همه اینکه ادم بزرگا بمن توجه نمیکنند:( "
.
.
.
بعدکودک گرمای دست چروکیده ای را حس کرد.پیرمرد بابغض گفت:میفهمم چه حسی داذی...میفهمم
رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم
تا اخم کردم مطمئن شد دوستش دارم
واکرد درهای قفس را گفت مختاری
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم ..
{ مهدی فرجی }
اگه دیدی ی دختری دهنشو اندازه دهن ی اسب آبی واکرده!!!
نترس!!!
باتوکاری نداره!!!
داره ریمل میزنه!!!
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم، خاکسترم آتش گرفت
چشم واکردم، سکوتم آب شد
چشم بستم، بسترم آتش گرفت
در زدم، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم، دفترم آتش گرفت
رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم
تا اخم کردم مطمئن شد دوستش دارم
واکرد درهای قفس را گفت مختاری
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم .