هروقت تودانشگاه عاشق شدین وفکرکردین همون عشق جاودان که منتظرش بودین به این فکرکنیدکه اگه٤تاتست بیشتریاکمترمیزدین یه جادیگ عاشق یکی دیگ بودین
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ودانش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
حال من بعد از تودانش آموزیست که خسته ازتکلیف شب خوابیده روی دفترش:))
چنین گفت رستم به سهــراب یل
که من آبـــرو دارم انــــدر محـــل
مکن تیز و نازک، دو ابـروی خود
دگر سیخ سیـخی مکن مـوی خود
شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت
برو گــمشو ای خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبـــود
که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب
که مامش ترا می نمـــاید کبــــاب
اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم
دریغــا پسر، دستِ دشـمن دهیـــم
چوشوهر در این مملکت کیمـیاست
زتورانیان زن گرفتــن خطـــاست
خودت را مکن ضــــایع از بهــر او
به دَرست بـــپرداز و دانش بجــو
در این هشت ترم، ای یلِ با کـلاس
فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس
توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی
چرا رشــته ات را پزشـکی زدی
من ازگـــــــــور بابام، پول آورم
که هــرترم، شهـریه ات را دهـم
من از پهلــــوانانِ پیــشم پـــسر
ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر
چو امروزیان، وضع من توپ نیست
بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست
به قبـض موبایلت نگـه کرده ای
پــدر جــــد من را در آورده ای
مسافر برم، بنـده با رخش خویش
تو پول مرا می دهی پای دیـــش
مقصّر در این راه، تهیمیــنه بود
که دور از من اینگونه لوست نمود
چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر
بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر
ولـی درس و مشق مرا بی خیـال
مزن بر دل و جان من ضــد حال
اگرگرمِ چت یا اس ام اس شویــم
از آن به که یک وقت دپرس شــویم
خدایا...دنیایت تا چه حد خواستنی است؟چه چیزی دیده ایم؟تنهایی..اشک و آه وخنده هایـی
که ازهـزاران زخم بدتراست.حسـرتها وپریـشانیها...ماانسانهایـی که تا نـوک بینـی مان رامیبـینیـم
ولاغیر!به فکر دنیایمان هستیم وتاوقتی منافعمان اجازه دهد کنارهم می مانیم واگر فقط یـک ثانیـه
به خطر بیفتیم آنقدربیرحمانه یکدیگر را ترک میکنیم که فقط میتوانیم درخود بشکنیم ودم نزنیم.
خدایا..این دنیا چه بلایی سرمان آورده که تا مشکلی داریم به توئـه خالق پنـاه می اوریـم و بـه
محض اینکه خیالمان راحت شد تاکمـر بـرای خلقت خـم میشویم؟به راســتی که ایـنهـمه دل
شکستنها..کجای جـهان تو بوده اند؟کجـای برنامه هایـت جای داشتند؟دل یکـدیـگـر رابــه درد می اوریم
وفارغ از ان به زندگیـمان ادامـه میدهیم ..خدایا..دلم به انـدازه همـه تنهاییـت گرفته..ازدورویی ها..جلب
توجه های احمقانه...مافقط تصورمیکنیم زندگی میکنیم..آنقدردرخودو آدمهای اطرافمان غرق شده ایم که
دیگر فرصت نمیکنیم ازته دل فقط یکبـارازته دل تورا بخوانـیم!مایی که حتـی هنوز چیـزی ازدیـنمـان
نمیدانیم..اززندگی کردن فقط مدرسه ودانشگاه وازدواج وبچه دارشدن ودوستیهای بـی
سروسامان وخنده های دروغین واشکهای تمساح وتوبه های بی اساس و...را فهمیده ایم.
خدایا دلم گرفته وخودت میدانی که هرکسی به جزتو به حرفهایم میخندد...
خدایا همه چیز را اشتباهی فهمیدیم،اختیارداربودنمان مارا به بیراهه کشانده..نه اینکه به درگاهت
شکایت کنم نه...میدانم که توخیـرخواه مطلقی..اماانگارخوبـی به مانیامده...بـنده های مهربانـت
کمیاب شده اند..زمین مهربان ما طاقتش بریده..اورا بفرست..آمین!
چنين گفت رستم به سهــراب يل / که من آبـــرو دارم انــــدر محـــل
مکن تيز و نازک، دو ابـروي خود / دگر سيخ سيـخي مکن مـوي خود
شدي در شب امتــــــحان گرمِ چت / برو گــمشو اي خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبـــود / که ايمـيل و چت هم به ما رو نمـود
رهـا کن تو اين دختِ افراسيــــــاب / که مامش ترا مي نمـــايد کبــــاب
اگر سر به سر تن به کشتن دهيـــم / دريغــا پسر، دستِ دشـمن دهيـــم
چوشوهر در اين مملکت کيمـياست / زتورانيان زن گرفتــن خطـــاست
خودت را مکن ضــــايع از بهــر او / به دَرست بـــپرداز و دانش بجــو
در اين هشت ترم، اي يلِ با کـلاس / فقـط هشت واحد نمـودي تو پاس
توکزدرس ودانش، گريزان بـُدي / چرا رشــته ات را پزشـکي زدي
+++