گفت آدمیزاد تاب نمی آورد،
بلاخره باید یک جایی را داشته باشد به آن پناه ببرد؛
«شهری، دیاری، خانه ای، سایه ای، تنی، وطنی، آغوشی.»

.࿐

اگر روزی از خاورمیانه پرسیدند بگو
خاکی بود که افغانش به ایران می‌گریخت
ایرانی‌اش به ترکیه
تُرکش به سرزمین سبزها و بورها...
که رفتن‌های ما هجرت نبود، گریز بود.
سفر نکردیم، کوچانده شدیم.
بگو از مرگ به آوارگی پناهنده شدیم.
از خفّت به بی‌وطنی!

.️..رقص دو نفره وطنی.️..

دوستان حتما چند دقیقه وقت بزارید این چنل رو ببنید پشیمون نمیشید ..️.️

.️ لینک :

أنا حزینٌ مثلَ وطنی لأنّ …
‏  کلّ شخصٍ أحببتُهُ ،
‏   دفنتُهُ فی نفسی !!!

‏               و
‏              من
‏  شبیه وطنم غمگینم ؛
‏            چرا که 
‏هر کس را دوست داشتم ،
‏           در خود
‏      دفن کرده ام .

اگر روزی از خاورمیانه پرسیدند بگو
خاکی بود که افغانش به ایران می‌گریخت
ایرانی‌اش به ترکیه
تُرکش به سرزمین سبزها و بورها...
که رفتن‌های ما هجرت نبود، گریز بود.
سفر نکردیم، کوچانده شدیم.
بگو از مرگ به آوارگی پناهنده شدیم.
از خفّت به بی‌وطنی!


•سلمان امین

تو آخرین سرزمین
باقی مانده در جغرافیایِ آزادی
تو آخرین وطنی هستی که از ترس و گرسنگی ایمنم می‌کند.

تو واپسین خوشه،
واپسین ماه،
واپسین کبوتر،
واپسین ابری.

تو واپسین شکوفه‌ای هستی که بوئیده‌ام
و واپسین کتابی که خوانده‌ام
آخرین واژه‌ای که نوشته‌ام...

#نزار_قبانی

دلبری رو از نزار قبانی یاد بگیریم اونجا که میگه :
تو بزرگترین فتح در میان فتوحات منی، تو آخرین وطنی که در آن زاده شدم و در آن دفن خواهم شد ...!

دلبری رو از نزار قبانی یاد بگیریم
اونجا که میگه :

تو بزرگترین فتح در میان فتوحات منی،
تو آخرین وطنی که در آن زاده شدم،
و در آن دفن خواهم شد ...

«چه سرنوشتی پیدا کرده‌ایم، همه پراکنده، تنها و ناسازگار... چه در بیرون و چه در وطن؛
چه وطنی!
و چه هموطنانی!
که از ریز و درشت به جان هم افتاده‌اند...»
- شاهرخ مسکوب

آدمیزاد تاب نمی‌آورد؛
بالاخره باید یک جایی را داشته باشد
تا به آن پناه ببرد....
شهری، دیاری، خانه‌ای، سایه‌ای،
تنی، وطنی، آغوشی...




و بیچاره آدمی که هیچ کدوم رونداره....