تو کتاب کیمیاگر نوشته «آنچه قسمتِ توست، از کنارت نخواهد گذشت».
واسه چیزای از دست رفته غصه نخورید،
یا برمیگرده یا واستون مایه عذاب بوده ونبودنش بهتر از بودنشه
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ونبود
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
گذشته هارانبش قبرنکن!
اگرتوکناراوآرامی دیگرچه فرقی دارد دیروز رابی توچگونه گذراند...
اگرقراربرجاماندن دردیروزبود,باورکن توامروزش نمیشدی..!
اگراوحالاکنارتو,تنهاتورامیخواهد,
تنهاتورامیبیند,
دیگرفدای سر لحظه هایتان..
هرکه بود ونبود..:)
گاهی تنهایی لازم است تابدانی توبرای اطرافیانت بودن ونبودنت فرقی نمیکند..
به همه چیز عادت می کنیم به داشته هاونداشته هایمان
خیلی طول نمیکشدکه جلوی آینه زل بزنی
به خودت موهایت راکناربزنی و
باخودت بگویی اصلامگرداشتی اش مگراز اول
بود؟!! که بودن ونبودنش مهم باشد...
بﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺍﺷﺘﻬﺎﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﺸﻪ.
ﺧﻮﻧﻪ ﺟﺪﻳﺪﺗﺮ – ﻣﺒﻠﻤﺎﻥ ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎﻳﻲ – ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺷﺎﺳﯽ ﺑﻠﻨﺪ – ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ
ﺧﺎﺭﺟﻪ.
.
.
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮﻥﺑﻮﺩﻥ:
ﻣﺴﺘﺎﺟﺮ ﺑﻮﺩﻥ – ﺑﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﻳﻨﻄﺮﻑﺍﻭﻧﻄﺮﻑ ﻣﻴﺮﻓﺘﻦ – ﻣﻴﺰ ﻧﺎﻫﺎﺭ
ﺧﻮﺭﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ :D
آدمها می آیند
زندگی می کنند
می میرند و میروند..
اما فاجعه ی زندگی تو
آن هنگام آغاز می شود که
آدمی میرود اما نمی میرد!
می ماند
ونبودش دربودن تو
چنان ته نشین می شود
که تومی میری
درحالی که زنده ای...
یکی بود یکی نبود باشه برو بود ونبود
حق با تو بود همه کسم من بدم عیب از تو نبود
روزهایی که برای امدنـت تمام روز پشت پنجره عادت می ایستـادم وخودرا درقـاب شیشـه ای خانــه ات تصورمیکردم به چه فکر میکردی؟
به دستـانی که روزی تورادرآغوش خواهنــد گرفت یا رویایی که ازتو یک بـت خواهند ســـاخت؟
امـا من...درآن برهوت پراحـســــاس زنـدگیم فقط وفقط به تـــــــــــو فکرمـیـکردم وبــه روزهایی که باهم ساختیمــشان ..
روزهــا با دستـهای خودمــان ازقالـب گل درآمدند
وبا ضــربـه هــای پـــای تو بـــه ســــــــرانجام رسیدند
وشبــها...آه شبها...شبهایی که دیگر تونبودی ...
راستی چه شد که دیگر تونبودی؟چه شد که آرزوهایت از خانه ام پرکشید و جایی دیگر سکنی گزید؟
آیا توهمان موجود شیشه ای گذشتــــــه ای؟
نه...حالا شیشــه درورنت را دوجداره کــرده ای و مــن مجبورم برای اینکه نیم نگاهت را ببینم سنگ به سمتت پرتاب کنم.
توفهمیدی...حالا عایق شده ای...نه صدایم رامیشنوی ونــه صدایت رامیشنوم...
دل من درآنجا بود،درمیان همان دیوار شیشه ای...برای دیوانه بودن ودیوانگی کردن همیشه دیراست..
وتو تقاص تمام بود ونبود های زندگی منی...
تو همانی هستی که روزی ازپس غربت دلنشین نگاهت نظاره گرم بوده ای..
تو همانی ومن همان نیستم...بعد ازتو همه چیز واژگون شد!...