⛱هیچکس چیزی به آدمی نمیدهد مگر خود او
وهیچکس چیزی از آدمی دریغ نمیدارد مگر خود او.
بازی زندگی یک بازی انفرادیست.
اگر خودتان عوض شوید، همه اوضاع وشرایط عوض خواهدشد.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی وهیچ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
از خدا پرسیدم:
خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد:
گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران،
وبدون ترس برای آینده آماده شو،
ایمان را نگه دار و ترس را به گوشه ای انداز،
شک هایت را باور نکن وهیچ گاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید
#نلسون_ماندلا
این شعر را
برای تو گفته ام
اما هزار نفر دیگر می توانند آن را بخوانند
هر یک برای یک نفر دیگر
این پنجره را
برای تو باز کرده ام
اما هزار نفر دیگر می توانند از آن سرک
بکشند
هر یک برای دیدن یک نفر دیگر
برف روی گیسوان من اما
تنها برای تو می بارد
وهیچ هزار نفر دیگر نمی توانند
این گونه که دوستت دارم
دوستت بدارند.
مجردها در آرزوی ازدواج
متاهلها دلگیر ازهمسر
شاغلان نالان ازشغلشان
بیکارها دنبال شغل
فقرا درحسرت ثروتمندان
ثروتمندان پر از دغدغه
وهیچکس نمی داند
تنها فرمول خوشبختی
قدردانستن داشته هاست
وقتی دوقلب
برای یکدیگر بتپد
هیچ فاصله ای دورنیسـت
هیچ زمانی زیادنیسـت
وهیچ عشق دیگری نمی تواند
آن دورا از هم دور کند!
محکمترین برهان عشق
" اعتماد" است.
یه دیوونه ؟؟
روهیچکس نمیتونه آروم کنه به جز اونی که .......
دیوووونش کرده"!
دلم ب اندازه ی تمام وزن اینروزهام گرفته ...ودلم گریه داره......
نمیدونم چه حکایتیه بین همیشه ی این حالم با بی کسی های مکرر!!!
نمیدونم چرا دلم اینقدبغض داره!!
همه ی صداها سرده وبه طرزعجیبی غریبم میون خودمودنیام!!نمیدونم چراهروقت اینجوری میشم احساس غربت میکنم....
احساس آدمی ک سالهاست میون روزهاش فقط کلمه ها وصداها رومیشنوه وکسی نمیفهمه اون چی مگه!!
انگار تو1جای دنیام موندم!!گرچه هرروزخودمومتقاعدمیکنم که حوصله داشتن کسی روندارم،وجنگ و دعوا،بکش ونکش تورابطه رونمیخوام وحوصله ی حتی کل کل عاشقانه روندارم وبه هزاران دلیل پذیرشم تعطیل شده!!
اماوقتی اینطوری ام خالی وغریب دلم کسی رومیخواد که بفهمه غصه هامودردهامووتمام لحظه هایی رو که اشک رودلمه وناآرومم...گرچه که مدتهاست ناامیدم ازاینکه کسی بفهمه چی میگم!!
نمیدونم چراچندیست دلم میخواد کسی بیادوهیچی نگه هیچی نگم امابدونه که لازمش دارم بدونه چقدازتوداغــــــــــــــونم......
میدونی،قسمت غم انگیز داستان زندگی بی سروته من بی حمــــــایتیه مدامه....که تمام استخون هام قیژقیژ فریادمیزننش!!
هیچ چیزمدام نیست وهیچ چیزراعادت نباید؛همه روزی می آیندوروزی آنقدرسخت میروند که توباورت نیست که چگونه رفتند!.... این قسمت نمایش نامه ی بی شخصیت ما فقط خودمانیم و سن و پرده ی نیوفتاده ای که کشیدنش را آرزو مندیم
نذرکرده ام روزی که خوشحالتر بودم می آیم ومینویسم که این نیز میگذرد..
بیایم وبنویسم که زندگی را باید با لذت خورد..که ضربه های روی سر را
بایدآرام بوسیدوبعد لبخند زدو دوباره راه افتاد..
یکروزی که خوشحالتر بودم می آیم ومی نویسم که این نیز بگذرد..
مثل همه چیز که گذشته است..
یکروزی که خوشحالتر بودم می آیم ونذرم را ادا میکنم
تاروزهایی مثل حالاکه خستگی وناتوانی لای دست وپاهایم پیچیده است
بخوانمشان...هیچ بهارو پاییزی بی زمستان مزه نمیدهد وهیچ آسیاب آرامی
بدون طوفان...
بعـﻀـــے ﻭقـــت هـــــــا
شـــــــایـــــد ﻗﻴــﺪِ ﻃـــﺮفتــــو بـــــــزﻧـــے . . . ﺍ
اﻣـــﺎ ﻭﺍﻗــﻌــﺎ ﺩﻝِ ﺍﻳﻨـــــــﻮ ﻧـــﺪﺍﺭی ﮐـــﻪ
ﺍﻭﻧـــــــﻮ ﺑـــﺎ ﻳـﮑــے ﺩﻳﮕــــــﻪ ﺑﺒﻴﻨــے...
دلتنگے میکنــــــــــم...
ولـــــے حـــــق نـــــدارم بهانہ بگـــــیرم...
به یادتـــــ مے افـــــتم...
ولـــــے حـــــق نـــــدارم اشکــــــــــ بریـــــزم...
تو را میخـــــواهـــــم...
ولـــــے حـــــق نـــــدارم سراغـــــت را بگـــــیرم...
خـــــواب تورا میبینـــــم...
ولـــــے حـــــق ندارم تعبـــــیر آمدنـــــت را کـــــنم...
بـــــے قرار میشـــــوم...
ولـــــے حـــــق گلایہ نـــــدارم...
دلــــــــــم مے گـــــیرد...
ولــــــے حتـــــے حــــــــــق صداکردنـــــت را نـــــدارم...
قوڸ داده ام...
قوڸ داده ام دیگـــــر هیچــــــــــے نگویـــــم...
بزرگـــــ شـــــوم...صـــــبورے کنــــــــــم...
باخـــــاطراتتــــــــــ شــــــــــاد باشـــــم...
وهیچـــــوقتــــــــــ سراغــــــــــت را نگـــــیرم...
مڹ چشمانــــــــــم رابه روے زندگے بســــــــــته ام..
دلتنگے میکنــــــــــم...
ولـــــے حـــــق نـــــدارم بهانہ بگـــــیرم...
به یادتـــــ مے افـــــتم...
ولـــــے حـــــق نـــــدارم اشکــــــــــ بریـــــزم...
تو را میخـــــواهـــــم...
ولـــــے حـــــق نـــــدارم سراغـــــت را بگـــــیرم...
خـــــواب تورا میبینـــــم...
ولـــــے حـــــق ندارم تعبـــــیر آمدنـــــت را کـــــنم...
بـــــے قرار میشـــــوم...
ولـــــے حـــــق گلایہ نـــــدارم...
دلــــــــــم مے گـــــیرد...
ولــــــے حتـــــے حــــــــــق صداکردنـــــت را نـــــدارم...
قوڸ داده ام...
قوڸ داده ام دیگـــــر هیچــــــــــے نگویـــــم...
بزرگـــــ شـــــوم...صـــــبورے کنــــــــــم...
باخـــــاطراتتــــــــــ شــــــــــاد باشـــــم...
وهیچـــــوقتــــــــــ سراغــــــــــت را نگـــــیرم...
مڹ چشمانــــــــــم رابه روے زندگے بســــــــــته ام..