کپشن های مربوط به يادي

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی يادي

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

در ماهِ مِي سال 1917 میلادی
در روستایی در کشور پرتغال
سه کودک از خانواده ای کشاورز به نام های جيكا 7 ساله فرانسيكو 9 ساله و لوسيا 10 ساله در حالي که داشتند از گوسفندان مراقبت مي‌کردند تصويري از يک خانم را ديدند.
واقعه از زبان اين سه كودك اينچنين نقل شده است:

يك سال قبل از ديدار با بانوى درخشنده، فرشته ‏اى بر ما ظاهر شد، و 3 بار اين گفته را تكرار كرد:

"من فرشته صلح هستم، خدايا من ايمان دارم، و باور دارم و عشق میورزم بتو، و من طلب استغفار مى‏كنم از آنان كه باور ندارند، و عشق نمى‏ورزند، و ايمان ندارند..."

در سال 1917 ميلادى
بچه‏ ها 2 بار نور درخشنده ‏اى را ديدند، و سپس بر بالاى درخت بلوط نور عظيمى ظاهر شد،
بانوئى درخشنده ‏تر از خورشيد، که خودرا به اين بچه‌ها با عنوان «بانوي تسبيح»
(Lady of the rosary )
معرفی کرده بود ...

این دیدار ها چندین بار اتفاق افتاد .
راز این دیدار و گفت و گو برای همیشه سر به مهر ماند چرا که آن سه کودک سربسته سخن می گفتند فرانسيسكو و جاسینتا، در 3 و 4 سال بعد، در اثر بيمارى ريوى از دنیا رفتند.
لوسيا تنها باز مانده از آن سه کودک تا آخر عمر در حراست و حفظ از طریق واتیکان قرار گرفت .

حقانيت بچه‏ ها را ابتدا پدر و مادر آنها باور میكردند، چرا كه میگفتند: آنها در زندگى هرگز دروغ نگفته‏ اند.
در هر حال، نه تنها مرگ دو كودك كوچك از حق اعتقاد آنان نكاست، بلكه چون بانوى درخشنده به 2 كودك قول داده بود كه آندو را به بهشت ببرد، اعتقاد آنها را نسبت به عمق مسئله افزود.

از آن سالها تاکنون همواره در ماه مِي صدها هزار زائر آنجا مي‌آيند
موارد زيادي از شفای بيماران در آن گزارش شده است
و برخي، مسافتهاي بسيار را با دو زانو راه مي‌روند تا اينگونه احترام خود را به اين مکان مقدس و صاحب آن ادا نمايند. ...

پ.ن
اسم این روستا از قبل ، بر حسب تصادف روستای فاطیما (Fatima) بوده
_ شاید اونا ندونن ، ولی کدوم یکی از ما نمیدونه بانویی که ملقب باشه به بانوی صاحب تسبیح چه کسیه ...


دهانم را دوختم
بر فريادي كه نمانده بود
و چشم دوختم
به نقطه‌اي كه دور مي‌شد
و به فريادم نمي‌رسيد…

"اکثرِ ما ، شیفته ی اولین روز‌های آدم‌ها می‌شویم.
اگر شخصیتی که اطرافیان ما بعد از چند روز ، چند هفته یا چند ماه نشان میدهند ، همان روز‌های اول بروز میدادند ، چه بسا که تعداد زیادی از ما نه تنها دل‌بسته نمی‌شدیم ، بلکه حتی طرف این آدم‌ها هم نمیرفتیم.
به این ترتیب هزینه‌های روحی ،روانی‌ و جسمی‌ که متحمل می‌شویم هم کاهش پیدا می‌‌کرد.
شاداب تر بودیم. خوش اخلاق تر. کمتر قرص خواب استفاده می‌‌کردیم.
کمتر سیگار می‌‌کشیدیم. کمتر فحش و ناسزا نثار در و دیوار و دنیا می‌‌کردیم ....
براستی چرا ، چرا از تجربه‌ها درس نمی‌گیریم و باز از همان روز‌های اول به همه اعتماد می‌کنیم ؟؟؟
چرا؟؟؟؟
وقتي مي گم هيچكس، يعني دقيقا هيچكس.
روزاي زيادي بايد بگذره تا آدم قانع بشه فقط خودش هست و خودش.
تا باورش بشه از بقيه، جز يه اسم و چندتا خاطره ي كوچيك چيزي براش نمي مونه.
بيست سال
چهل سال
هفتاد سال زندگي، فقط براي تلمبار كردن اسم روي اسمه.
براي جايگزين كردن خاطره جاي خاطره. اما حاصل جمع همشون صفره.
يه روز مي شيني عمرت رو ورق مي زني،
سير تا پيازت رو واسه خودت تعريف مي كني...
اينجاس كه مي فهمي،
چقدر براي هيچكس نگران شدي
چقدر براي هيچكس غصه خوردي
چقدر براي هيچكس دلتنگ شدي
چقدر براي هيچكس دعا كردي
چقدر براي هيچكس بووووووودي....
به خودت مياي، به اطرافت نگاه مي كني.
هيچكس نيست..
دقيقا هيچكس."

#نیکی_فیروزکوهی #پویا_جمشیدی

مرد روي ميز رفت ، فرياد زد
همه سمت اون برگشتند،تمام كافه
تمام صداها خوابيد و تنها صداي
لرزش پاهاي او روي ميز لق كافه ميامد
كسي چيزي نگفت كسي از جايش بلند نشد
مرد ماشه را كشيد و تنش مثل لخته اي گوشت
روي ميز ولو شد ، چه صداي مهيبي
تقنگ درست زير ميز افتاد
زير ميزي كه حالا داشت از خون سرخ ميشد
هيچ كس جلو نرفت ،هيچ كس چيزي نگفت
تنها من بودم كه اروم سمت اون رفتم
چشمانش باز بود و وحشت زده
با وحشتي ابدي انگار من رو ميديد
تو مردمك هاي چشماش نگاه كردم
چقدر شبيه هر روز من بود
چقدر شبيه بقيه بود
بقيه اي كه هنوز با بهت نگاه ميكردند
تمام ما يي كه اون روز تو اون كافه بوديم
يادمون هست دقيقا فريادي كه قبل از صداي
اسلحه شنيديم رو ،هر شب قبل خواب
اين صدا تو سر تك تك ما تكرار ميشه
صدايي كه هنوز داره ميگه :
اي كاش تمام اين تاريكي را
ميبلعيدم و سفيدي را بازدم ميكردم
اي كاش طبيعت مرا پاي درخت چند ساله اي
خاك كند تا من در روح جهان بيدار باشم
اون تو روح جهان بيدار ماند
همونطور كه تو تنهايي قبل از خواب ما
بيدار بود .

خوان لاستيكو

چهار چيز را هيچگاه نشكنيد: اعتماد، قول، رابطه و قلب! زيرا اينها وقتي مي شكنند، صدايي ندارند ولي درد زيادي دارند!

واردي باشيمدا ياحسين هواي بين الحرمين
سالاربهشتي ياديمه صفاي بين الحرمين
گورمه ميشه م بهشتي من منزلتين ائشيت ميشه م
يوخدي بهشته حاجتيم كرب وبلايه گئت ميشه

بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است. از امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ روایت شده است که فرمودند:
«نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت.»
*********
روز دحوالارض ـ روز گسترش زمین ـ روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژه ای دارد؛ از جمله:
1. روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
2. احیا و شب زنده داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است.
3. ذکر و دعا.
4. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.
*********
خدايا امشب شب دحوالارضه شبي که زمين گسترش پيداميکنه و برکات زيادي از اسمانها به زمين مياد به حق همين امشب دلامون رو متبرک کن...آمين

مردي با اسب و سگش درجاده‌اي راه مي‌رفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد وآنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پيش رفت.
گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.پياده ‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"
دروازه‌بان: "روز به خير، اينجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم."
دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد."
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: " روز بخير!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنه‌ايم . من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيدبنوشيد.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيدبرگرديد.
مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود! "
-كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند. چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

گفتش خرابت ميشوم...
گفتم تو آبادي مگر...!
گفتش ندادي دل به من ...
گفتم تو جان دادي مگر...!
گفتش فراموشم نکن...
گفتم تو در يادي مگر...!
گفتش خيلي خري...
منم گفتم خودتي بيشعور


هيچي ديگ بازم عاشقانه نشد�����

گاهي چه اصرار بيهوده اي است...!!!
اثبات دوست داشتَنمان به آدمها...!!!
معرفتهاي بي جايمان...!!!
دوست داشتَنهاي زياديمان...!!!
بَها دادنِ بيش از حدمان...!!!
تلاشهاي بي مورد براي حفظ دوستي هايمان...!!!
اما ...(((
باور كنيد بيشتر دوستمان دارند وقتي...!!!
دوستِشان نداشته باشيم...!!!
سُراغشان را نگيريم...!!!
حتي حالشان را هم نپرسيم...!!!
وقتي براي آدمهاي بي محبتِ امروزي...!!!
با معرفت بودن...!!!
و بي معرفت بودن...!!!
خوبي و بدي...!!!
يكي است...!!!
پس چرا خودمان را خسته كنيم...!!!
.
.
.
ميانِ اين مردُم بايد عاقلانه زندگي كرد نه عاشقانه...
همين...!!!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

ماهِ, میلادی, روستایی, کشور, پرتغال, کودک, خانواده, کشاورز, جيكا, ساله, فرانسيكو, لوسيا, حالي, داشتند, گوسفندان, مراقبت, ميکردند, تصويري, خانم, ديدند, واقعه, زبان, كودك, اينچنين, ديدار, بانوى, درخشنده, فرشته, ظاهر, گفته, تكرار, هستم, خدايا, ايمان, دارم, باور, میورزم, استغفار, مىكنم, آنان, ندارند, نمىورزند, ميلادى, بالاى, درخت, بلوط, عظيمى, بانوئى, خورشيد, خودرا, بچهها, عنوان, بانوي, تسبيح, معرفی, کرده, دیدار, چندین, اتفاق, افتاد, برای, همیشه, ماند, سربسته, گفتند, فرانسيسكو, جاسینتا, بيمارى, ريوى, دنیا, رفتند, تنها, مانده, حراست, طریق, واتیکان, قرار, گرفت, حقانيت, ابتدا, مادر, آنها, میكردند, میگفتند, زندگى, هرگز, دروغ, نگفته, كوچك, اعتقاد, نكاست, بلكه, داده, آندو, بهشت, ببرد, نسبت, مسئله, افزود, سالها, تاکنون, همواره, صدها, هزار, زائر, آنجا, ميآيند, موارد, زيادي, شفای, بيماران, گزارش, برخي, مسافتهاي, بسيار, زانو, ميروند, اينگونه, احترام, مکان, مقدس, صاحب, نمايند, تصادف, فاطیما, بوده, شاید, اونا, ندونن, کدوم, نمیدونه, بانویی, ملقب, باشه, تسبیح, کسیه, دهانم, دوختم, فريادي, نمانده, نقطهاي, ميشد, فريادم, نميرسيد, اکثرِ, شیفته, اولین, روزهای, آدمها, میشویم, شخصیتی, اطرافیان, هفته, نشان, میدهند, همان, بروز, میدادند, تعداد, زیادی, دلبسته, نمیشدیم, بلکه, نمیرفتیم, ترتیب, هزینههای, روحی, روانی, جسمی, متحمل, کاهش, پیدا, میکرد, شاداب, بودیم, اخلاق, کمتر, خواب, استفاده, میکردیم, سیگار, میکشیدیم, ناسزا, نثار, دیوار, براستی, تجربهها, نمیگیریم, اعتماد, میکنیم, وقتي, هيچكس, يعني, دقيقا, روزاي, بايد, بگذره, قانع, خودش, باورش, بقيه, چندتا, خاطره, كوچيك, چيزي, براش, مونه, بيست, هفتاد, زندگي, براي, تلمبار, اسمه, جايگزين, حاصل, همشون, صفره, شيني, عمرت, پيازت, واسه, خودت, تعريف, اينجاس, فهمي, چقدر, نگران, خوردي, دلتنگ, كردي, مياي, اطرافت, نگاه, نيست, برگشتند, تمام, كافه, صداها, خوابيد, صداي, لرزش, پاهاي, ميامد, جايش, بلند, ماشه, كشيد, لخته, گوشت, مهيبي, تقنگ, درست, ميزي, حالا, نرفت, بودم, اروم, رفتم, چشمانش, وحشت, وحشتي, ابدي, انگار, ميديد, مردمك, چشماش, كردم, شبيه, هنوز, ميكردند, بوديم, يادمون, اسلحه, شنيديم, ميشه, صدايي, داره, ميگه, تاريكي, ميبلعيدم, سفيدي, بازدم, ميكردم, طبيعت, جهان, بيدار, باشم, همونطور, تنهايي, خوان, لاستيكو, چهار, هيچگاه, نشكنيد, رابطه, زيرا, اينها, شكنند, واردي, باشيمدا, ياحسين, هواي, الحرمين, ياديمه, صفاي, گورمه, بهشتي, منزلتين, ائشيت, يوخدي, بهشته, حاجتيم, وبلايه, بیست, پنجم, ذیقعده, زمان, دحوالارض, یعنی, گسترش, یافتن, زمین, علیه, السلام, روایت, فرمودند, نخستین, رحمتی, آسمان, نازل, وپنج, القعده, بگیرد, عبادت, بایستد, روزش, خواهد, بسیار, مبارکی, آداب, اعمال, ویژه, دارد؛, جمله, ثواب, احیا, زنده, داری, برابر, انجام, روزِ, نماز, مخصوص, امشب, دحوالارضه, زمين, پيداميکنه, برکات, اسمانها, مياد, همين, دلامون, متبرک, آمين, مردي, درجادهاي, ميرفتند, هنگام, عبوراز, كنار, عظيمي, صاعقهاي, فرود, وآنها, نفهميد, ديگر, دنيا, كرده, همچنان, دوجانورش, گاهي, مدتها, ميكشد, مردهها, شرايط, جديد, خودشان, ببرند, پياده, درازي, بلندي, آفتاب, تندي, ريختند, تشنه, بودند, دروازه, مرمري, ميداني, باسنگفرش, چشمهاي, زلالي, جاري, رهگذر, بخير, كجاست, اينقدر, قشنگ, دروازهبان, رسيديم, خيلي, تشنهايم, اشاره, ميتوانيد, شويد, دلتان, ميخواهد, بوشيد, تشنهاند, نگهبان, واقعأ, متأسفم, ورود, حيوانات, ممنوع, نااميد, حاضر, نبود, بنوشد, ازنگهبان, تشكر, راهش, ادامه, اينكه, مزرعهاي, رسيدند, دروازهاي, قديمي, خاكي, درختاني, طرفش, سايه, درختها, كشيده, وصورتش, كلاهي, پوشانده, احتمالأ, خوابيده, مسافر, جواب, اسبم, جايي, ميان, سنگها, هرقدر, تشنگيشان, نشاندند, دوست, داشتيد, پرسيد, ميخواهم, بدانم, چيست, دوزخ, حيران, جلوي, ديگران, بگيريد, نكنند, اطلاعات, باعث, سردرگمي, ميشود, كاملأ, برعكس؛, حقيقت, بزرگي, ميكنند, آنهايي, دوستانشان, همانجا, ميمانند, گفتش, خرابت, ميشوم, گفتم, آبادي, ندادي, فراموشم, خودتي, بيشعور, هيچي, بازم, عاشقانه, اصرار, بيهوده, اثبات, داشتَنمان, معرفتهاي, جايمان, داشتَنهاي, زياديمان, بَها, دادنِ, حدمان, تلاشهاي, مورد, دوستي, هايمان, بيشتر, دوستمان, دوستِشان, نداشته, سُراغشان, نگيريم, حالشان, نپرسيم, آدمهاي, محبتِ, امروزي, خوبي, خودمان, خسته, كنيم, ميانِ, مردُم, عاقلانه,