کپشن های مربوط به ياور

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ياور

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

وقتى تبديل به الماس شدى ميفهمى چرا زندگى بايد اينقدر بهت فشار مياورد ...


وقتی ﺭﺩﭘﺎی ﺧـــــــﺪﺍ
ﺭﺍ ﺩﺭ زندگی پیدا ﻛﺮﺩﻡ، ...
ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ می توانم ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻴﻤﻢ ﺩﺭﺍﺯﺗﺮ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺍﺯ ﻗﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ، حتی آرزوهای ﻣﺤﺎﻝ.

وقتی ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻢ ﺩﻳﺪﻡ، "ﺗﺮﺱ" ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺟﺎﻳﺶ ﺭﺍ " ﺍﻳﻤﺎﻥ" ﭘﺮ ﻛﺮﺩ.
ﻭﻋﺪﻩ ی ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ: ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ، ﺗﺎ ﻓﺘﺢ کنی ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻭ ﻣﻤﻜﻦ کنی، ﻧﺎﻣﻤﻜﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻭ ﺑﺪﺳﺖ ﺑﻴﺎﻭﺭی دﺳﺖ ﻧﻴﺎفتنی ها ﺭﺍ،
ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﭙﺎﺭ....

سطحِ توقعتان را
نسبت به آدمهاى اطرافتان،
بچسبانيد كفِ زمين!
كنار بياييد با خودتان،
كه آدمها همين‌اند!!!
قرار نيست هميشه
"مطابقِ ميلِ تو"
رفتار كنند

يك روز
"با تو" ميخندند
و
فردايش
"به زمين خوردنِ تو"!

بگرديد
و آنهايى را كه كنارشان
خودِ واقعىِ‌تان هستيد؛
پيدا كنيد!
آنهايى كه مجبور نيستيد
كنارشان نقش بازى كنيد
كه مبادا فردا روزى
برايتان حرف دربياورند...
لبخند بزنيد
به تمامِ آنهايى كه زندگيشان را
گذاشته‌اند براى آزار دادنتان
باور كنيد هيچ چيز
به اندازه‌ى لبخندِ شما،
معادلاتشان را بهم نمي‌ريزد!

علي قاضي نظام

«صداى پدر و مادرتان را بشنويد»

پسرك در حالى كه از خانه دور شده بود، چشمش به شىء درخشانى افتاد كه در آن سوى خط راه‌آهن مى‌درخشيد. به سوى آن رفت... او يك سكه پيدا كرده بود. با خوشحالى سكه را برداشت و براى آنكه با آن چيزى بخرد، به راه افتاد.

وقتى مى‌خواست از ريل عبور كند، سكه از دستش رها شد و بين سنگريزه‌ها و ريل راه‌آهن افتاد. كودك مصمم بود سكه را به دست بياورد، بنابراين روى ريل نشست تا سكه را هر طورى كه شده از زير ريل بيرون بكشد.

در همين لحظه‌ها كه كودك روى ريل نشسته بود، مادر صداى سوت قطار را شنيد كه نزديك مى‌شد. كنار پنجره رفت تا از فرزندش بخواهد به داخل خانه برگردد، اما ديد كه فرزندش روى ريل نشسته است و به صداى سوت قطار توجهى نمى‌كند!

سرآسيمه از خانه بيرون آمد تا فرزندش را از روى ريل كنار بكشد، اما با فرزندش خيلى فاصله داشت و ممكن نبود بتواند زودتر از قطار به فرزندش برسد. در همين لحظه بود كه تمام لحظاتى را كه او با فرزندش گذرانده بود، جلوى چشمانش ظاهر شد... ناگهان او تصميم بزرگى گرفت، به جاى اينكه به سمت كودك خود بدود، روى ريل ايستاد و خواست هرطور كه شده قطار را متوقف كند. او در حالى كه بلند فرياد مى‌زد، از پسرش مى‌خواست تا زودتر از روى ريل كنار برود، ولى كودك همچنان بدون توجه به فريادهاى مادرش در تكاپوى يافتن سكه بود...

راننده قطار با ديدن زن بلافاصله ترمز را كشيد، اما ديگر دير شده بود... قطار به بهاى خون مادر، در چند قدمى كودك ايستاد...

نکته: مبادا ما نيز همچون كودكى باشيم كه به بهانه سكه‌اى، مادر و پدرمان را در حالى كه با تمام وجود براى ما و به‌خاطر ما از خودشان گذشته و مى‌گذرند، ناديده بگيريم.

رييس جمهور زيمبابوه چون تو المپيك مدال نياوردن دستور بازداشت اعضاى كاروانو صادركرد،
حاجى چرا عصبى ميشى؟ يه بيغيرت و مزدور بگو قال قضيه رو بكن :D


هميشه مقداري دلگرمي داخل جيبت بايد باشد
که اگر ناگهان در خيابان
يا در گوشه يک کافه
يا حتي در خواب
سرماي نا اميدي به سراغت آمد
يا بغضي دهانت را تلخ کرد
دلگرميت را از جيب در بياوري
گوشه دهانت بگذاري تا ارام ارام شيرينيش در وجودت بپيچد
يا مثل ژاکتي گرم دور خودت بپيچي و منتظر تابش خورشيد بماني
دلگرمي هميشه بايد باشد
و ... واي به تمام لحظه هايي
که هرچه جيب ها و کيفت رابگردي
دلگرمي پيدا نکني...!

همیشه دوستت دارم ها را....
دلخوری ها را...
نگرانی ها را....
به موقع بگویید....
قدر بدانید" داشتنها " را
مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است

جاي سوختگي رو پام بود به مامانم نشون دادم گفتم اين جاي چيه !؟؟؟؟ گفت بچه بودي چهارشنبه سوري رفتيم خونه بابابزرگ اينا از رو اتيش پريدي گفتم اهان پس اونجا اينطوري شد گفت نه اومديم خونه قاشق داغ گذاشتم رو پات تا ديگه از اين غلطا نکني ..... ^_^ . . . . . . . . مادر من.. مادر من.. تو ياري و ياور من .....

خـــدايـــا ....!!

اگر به ياد بياورم كه در گذشته چگونه از من
مراقبت كرده اى ....
توكل كــردن به تو در زمان حــــال و سپردن
آينده به دستان تواناى تو براى من بســــيار
آسان مى شود ....
خـــدايـــا ......!!
به من بياموز به تو تكيه كنم نه دنيا

همچون گذشته ها كنارم باش اى مهربانترين

خداوندا ...

دوستانى دارم آيينه تمام نماى عشق

رسمشان معرفت

كردارشان جلاى روح

و يادشان صفاى دل آرام من است

پس آنگاه كه دست نياز به سوى تو مياورند

پر كن از آنچه كه در مرام خدايى توست ...

لقمان حكيم رضى الله عنه پسر را گفت:

"امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنويس . شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور"

"شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. ديروقت شد و طعام نتوانست خورد.

روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد.

روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد .

روز چهارم، هيچ نگفت .

شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد و نوشته‏ها بخواند.

پسر گفت: امروز هيچ نگفته‏ام تا برخوانم.

لقمان گفت: "پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت، آنان كه كم گفته‏اند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى"

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

وقتى, تبديل, الماس, ميفهمى, زندگى, بايد, اينقدر, فشار, مياورد, وقتی, زندگی, پیدا, توانم, آرزوهای, فتنی, سطحِ, توقعتان, نسبت, آدمهاى, اطرافتان, بچسبانيد, زمين, كنار, بياييد, خودتان, هميناند, قرار, نيست, هميشه, مطابقِ, ميلِ, رفتار, كنند, ميخندند, فردايش, خوردنِ, بگرديد, آنهايى, كنارشان, خودِ, واقعىِتان, هستيد؛, پيدا, كنيد, مجبور, نيستيد, بازى, مبادا, روزى, برايتان, دربياورند, لبخند, بزنيد, تمامِ, زندگيشان, گذاشتهاند, براى, آزار, دادنتان, باور, اندازهى, لبخندِ, نميريزد, قاضي, نظام, صداى, مادرتان, بشنويد, پسرك, حالى, خانه, چشمش, درخشانى, افتاد, راهآهن, مىدرخشيد, كرده, خوشحالى, برداشت, آنكه, چيزى, بخرد, مىخواست, عبور, دستش, سنگريزهها, كودك, مصمم, بياورد, بنابراين, نشست, طورى, بيرون, بكشد, لحظهها, نشسته, قطار, شنيد, نزديك, مىشد, پنجره, فرزندش, بخواهد, داخل, برگردد, توجهى, نمىكند, سرآسيمه, خيلى, فاصله, ممكن, نبود, بتواند, زودتر, برسد, لحظاتى, گذرانده, جلوى, چشمانش, ظاهر, ناگهان, تصميم, بزرگى, گرفت, اينكه, بدود, ايستاد, هرطور, متوقف, بلند, فرياد, مىزد, پسرش, برود, همچنان, بدون, فريادهاى, مادرش, تكاپوى, يافتن, راننده, ديدن, بلافاصله, ترمز, كشيد, ديگر, بهاى, قدمى, نکته, همچون, كودكى, باشيم, بهانه, سكهاى, پدرمان, وجود, بهخاطر, خودشان, گذشته, مىگذرند, ناديده, بگيريم, رييس, جمهور, زيمبابوه, المپيك, مدال, نياوردن, دستور, بازداشت, اعضاى, كاروانو, صادركرد, حاجى, عصبى, ميشى, بيغيرت, مزدور, قضيه, مقداري, دلگرمي, جيبت, باشد, خيابان, گوشه, کافه, خواب, سرماي, اميدي, سراغت, بغضي, دهانت, دلگرميت, بياوري, بگذاري, ارام, شيرينيش, وجودت, بپيچد, ژاکتي, بپيچي, منتظر, تابش, خورشيد, بماني, هايي, هرچه, کيفت, رابگردي, نکني, همیشه, دوستت, دارم, دلخوری, نگرانی, موقع, بگویید, بدانید, داشتنها, مهربان, بودن, مهمترین, قسمت, انسان, سوختگي, مامانم, نشون, دادم, گفتم, بودي, چهارشنبه, سوري, رفتيم, خونه, بابابزرگ, اينا, اتيش, پريدي, اهان, اونجا, اينطوري, اومديم, قاشق, گذاشتم, ديگه, غلطا, ياري, خدايا, بياورم, چگونه, مراقبت, توكل, كردن, زمان, سپردن, آينده, دستان, تواناى, بسيار, آسان, بياموز, تكيه, دنيا, كنارم, خداوندا, دوستانى, آيينه, نماى, رسمشان, معرفت, كردارشان, جلاى, يادشان, صفاى, آرام, آنگاه, نياز, مياورند, آنچه, مرام, خدايى, توست, لقمان, حكيم, الله, امروز, طعام, مخور, روزه, زبان, راندى, بنويس, شبانگاه, نوشتى, بخوان؛, روزهات, بگشا, نوشته, خواند, ديروقت, نتوانست, چنين, نخورد, گفته, آفتاب, چهارم, طلوع, نگفت, كاغذها, نوشتهها, بخواند, نگفتهام, برخوانم, سفره, بخور, قيامت, آنان, گفتهاند, خوشى, دارند, اكنون, دارى,