✿ کپشن خاص ✿
شاید درست نباشد
شاید
بخواهی بگویی به تو چه مربوط!!
شاید چپ چپ نگاهم کنی
و داد بزنی
این غلط ها به تو نیامده!!
شاید اصلا حق با تو باشد اما...
سرد است این روزها
برای دیدارش که میروی مراقب باش!
لباس گرم بپوش
این را برای تو نمیگویم
برای
مردم این شهر میگویم که تو را
در روزهای برفی
با پالتوی من میشناسند..
#حامد_نیازی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پالتوی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
میدونیدچرابرف نمیاد؟بخاطراون پالتویی که من تازه خریدم.حالادمابه۴۰هم میرسه!
@deltangi_fsm
+ کسی که بخواد بره نه چمدون میبنده، نه گوشیش خاموش میشه، نه چیز دیگه!
فقط سرد میشه ولی مهربون! همین...
- مگه تا حالا کسی رو دوست داشتی؟
اتوبوس رسیده بود ترمینال، میدونستم اگر بگم رسیدم اونم پا میشه میاد دنبالم،اونم پنج صبح!
به خودم گفتم میرم تو نمازخونه ی ترمینال یا یه قدمی میزنم تا بیدار شه...
هنوز فکرم تموم نشده بود پیام اومد رو گوشیم که "بیا سمت در پشتی ترمینال!" دختره ی احمق انگار جی پی اس اتوبوس بهش وصل بود!
از دور دیدمش از سنگینی کوله پشتی قهوه ای همیشگیش، میشد فهمید که بازم دیشب نخوابیده و نهار ظهر رو آماده می کرده و فقط با یه کرم ضد آفتاب آرایشش رو ماست مالی کرده!
خندم گرفت گفتم: حداقل چراغ رو روشن میکردی که تو ابروهات ضد آفتاب نزنی! گفت:
"علیک سلام" و بغلم کرد
و آروم دم گوشم گفت:
"اگر بدونی قیافت توی این سرما چقد دوست داشتنی و مسخره میشه مخصوصا اون دماغت که عین مخزن گردالی ته دماسنج جیوه ای سرخ میشه دلقک خان!" نفهمیدم چی گفت حواسم پرت بوی موهاش بود و خط اتوی مقنعه ی سورمه ایش که معلوم بود بازم عجله ای اتو زده که دو خطه شده!
گفتم: یه روزی میفهمم چطوری این همه فرزی که به همه ی کارات میرسی!
من که فقط بخوام یه چمدون ببندم باید نصف روز فکر کنم چی چی بردارم!
صدای بوق ممتد آژانسیه تو خیابون بلند شد که یعنی بدو بدو سمت خیابون!
تو ماشین؛ یقه خزدار پالتوی قهوه ای که میشد یه شالگردنم باشه، درآورد پیچید دور صورتم و با لحن حرص خوردن مخصوصِ خودش بدون اینکه دندوناش از هم باز شه گفت: سرما نخوری حالا همین امروز! بعد چسبید بهم... آژانسی آینشو تنظیم کرد و یه نگاه از آینه به ما دوتا، بعد پرسید کجا برم؟
اخم کردم که یعنی سرت بکار خودت باشه و فقط راه بیوفت!
بنده خدا ترسید گفت: آبان هوای اینجا خیلی سرده!
.
.
- خنگ خدا کجایی تو؟ حواست با منه؟
میگم کسیو دوست داشتی؟
+نه...
یکی از فانتزیام اینه که یه روز که دارم با یه پالتوی مشکی و بلند از تو خیابون رد میشم ببینم یه نفرو میخواد ماشین زیر بگیره ، بپرم پرتش کنم اون ورو نجاتش بدم ، بعد طرف که بلند میشه ببینه دارم قدم زنان دور میشم ، داد بزنه بگه ببخشید شما ؟؟؟ منم یه لحظه وایسمو بدونه اینکه برگردم سرمو یکم بچرخونمو یه لبخند بزنمو بگم “یه رهگذر” بعد همون موقع تو افق محو بشم
شک ندارم کریستین دیور به تو فکر میکرده
هنگام آفریدنِ عطرهایش
و زارا از پاهای تو الهام گرفته
برای طراحی زیباترین کفشهای جهان ...
وقتی تماشا میکنم آمدنت را از دور ،
خود را بر صندلیِ زیباترین شوهای مُدِ جهان میبینم ،
شانه به شانهی ژانت جکسون ،
سوفیا لورن،
اسکارلت جوهانسون ...
و این تویی که ـ آهووار ـ پیش میآیی
بر سکویی ملتهب از فلاشِ دوربینها ...
تماشای آمدنت شرکت در معتبرترین شوهاست ..
و در کنار تو پالتوی مندرسِ من حتا
مدِ سال میشود ...
آخرین خبر از جهنم: مجازات خانم هایی که در دنیا ساپورت با پالتوی کوتاه پوشیدند و دل آقایان را خون کرده اند این است که تا ابد با شلوار کردی در جهنم بگردند.........
فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را میکشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست
همین چند سطر
دنیا به همین چند سطر رسیده است
به اینکه انسان
کوچک بماند بهتر است
به دنیا نیاید بهتر است
اصلا
این فیلم را به عقب برگردان
آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین
پلنگی شود
که میدود در دشتهای دور
آن قدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین...
زمین...
نه!
به عقبتر برگرد
بگذار خدا
دوباره دستهایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید
تصمیم دیگری گرفت ...