اما دلم میخواست حالا و در همین لحظه
با پاهای برهنه روی چمن های مرطوب و گل های خیس می دویدم 🫧..
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پاها
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
"گاهی اوقات زندگی شما را امتحان می کند، اما این را به خاطر داشته باشید: وقتی از کوهی بالا می روید، پاهای شما قوی تر می شوند."
وقتی برف، ردپاها را بپوشانَد،
یا خاک،استخوانها را بپوسانَد،
از ما جز آن بوسهها چه میماند؟
#حمید_سلیمی
میخوام راه برم انقد راه برم که دیگه پاهام رو حس نکنم و وقتی از نفس افتادم و داشتم به زور قدم بعدی رو برمیداشتم تازه شروع کنم به دوییدن، میخوام به خودم ثابت کنم تو بدترین شرایط بدتر از اون هم هست و من باید قبولش کنم، چون چیزی که منو نکشه، بیشک قویترم میکنه.
خدا را چه دیدے،
شاید من به پاے تو پیر شدم
تو به پاے من نشستی،
رد پاهایمان رسید به خوشبختی
خدا را چه دیدے
شاید قصهے شب نوههایمان
داستان عشقِ ما بود...!!
#حامدنیازے
در روح برخی انسانها
انگار که کرانههایی از دریاست
هنگامیکه با آنها همکلام میشوی
گویی پاهایت را
به سمت دریا دراز میکنی
و آرامش مییابی...
#جمال_ثریا
از دید بقیه روی پاهام وایستادم حالم خوبه و واقعا قویام
اما حقیقت اینه که خسته ام، تیکه تیکه شدم، میخوام فرار کنم، میخوام برم گم و گور شم
چشمهات رو برای چی میبندی؟ فقط میسوزن؛ مگه نه؟ میبندی اما هنوز هم همینجایی. روزهای زیادی قطره قطره آب شدی، فقط برای اینکه به اون لجنزار نریزی و بیشتر از این گند برنداری. اما هنوز هم همینجایی. از ناتوانی پاهات راضیای؟ وقتی که نمیتونی با دستهات فقط دو ثانیه بیشتر حمل کنی؟ وقتی که همیشه باید بایستی، و توی جیبها رو بگردی، تا ببینی به اندازهی کافی برای ادامه دادن آرامبخش همراه داری؟ وقتی که میخندی و از صداش اذیتی؟ خوبه؟ دوستش داری؟ به اندازهی کافی ازش لذت میبری؟ اینطوری میخوایش؟ "چه انتظاری داشتی"؟ چشمهات رو برای چی میبندی؟
Others might be helpful in lifting you up but nobody can make you stand on your feet, only you.
دیگران ممکنه تو بالا بردن تو مفید باشن،
اما هیچ کس به جز خودت خودت نمیتونه رو پاهای تو بایسته...
فروغ فرخ زاد از قول هممون میگه:
«در ظاهر روی پاهایم ایستاده ام!
گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم؛
اما حقیقت این است که خسته شدم.
میخواهم فرار کنم! میخواهم بروم و ناپدید شوم...»