پاييز ؛ فصلى ست كه يادمان ميدهد،
تغيير ميتواند زيبا باشد.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پاييز
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻳﻚ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪ،
ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮِ:
ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﻴﻠﯽ
ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ
ﻛﺎﻫﺶ ﻭﺯﻥ
ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻭﺯﻥ
ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ
ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺗﺎﺯﻩ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﺷﺮﻭﻉ ﺗﻌﻄﻴﻼﺕ
ﺻﺒﺢ ﺟﻤﻌﻪ
ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻭﺍﻡ
ﺧﺮﻳﺪ ﻣﺎﺷﻴﻦ
ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻗﺴﻂ
ﺑﻬﺎﺭ، ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ، ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ
ﺍﻭﻝ ﺑﺮﺝ
ﻣُﺮﺩﻥ
ﺗﻮﻟﺪ ﻣﺠﺪﺩ
ﻭ ...
ﺑﺎﺷﯿﻢ!
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻳﻚ ﺳﻔﺮ ﺍﺳﺖ،
ﻧﻪ ﻳﻚ ﻣﻘﺼﺪ...
ﻫﻴﭻ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﻟﺤﻈﻪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ...
ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻜﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ.
��آسمانِ شبهاى پاييز ��
حسابش با همه ى شب ها
فرق دارد... ��
"شب بخير"ها بغض ميشوند در آسمان☄
بوى خاکِ باران خورده ى اولِ صبح��
حكايت از همين دارد!
باران
شيوه ى جديد گريه هاى من است،
همه ى شهر
پاييزها
با من همدردى مى كنند...
# کامران رسول زاده
گفتند
دلتنگي هايت را
به برگ بسپار
پاييز، مي ريزد
سپردم
اما ندانستم
درخت دلتنگي هاي من
كاج است
گفتند
دلتنگي هايت را به برگ بسپار
پاييز، مي ريزد.
سپردم.
اما ندانستم درخت دلتنگي هاي من
كاج است.
☜ﻣَــــﻨﻮ ﺑِﺸـــــﻨﺎﺱْ☞
...⇚✺ﻣَـﻦ ﺗﺎﺭﻳـ•ـﮑَﻢْ ﭘُﺮ ﺍَﺯ ﺍِﺷﮑــ×ــﺎﻝْ...➣
...⇍❅ﺑﺎ ﮔــﻮﺵِ ﭘُﺮ ﺍَﺯ ﻓُﺤـ•ـﺶُ ﺍِﺧﻄــ×ــﺎﺭْ...➤
...⇐ﺍَﺯ ﺩُﻧﻴـ•ـﺎﯼِ ﺁﺩَﻣــﺎ ﺍِﺧــ×ــﺮﺍﺝْ...➢
...↚ﻣَــﻦُ ﺑﻪ ﺫِﻫْﻨـ•ـﺖْ ﺑِﺴﭙــ×ــﺎﺭْ...➣
↻ﻣَـﻦ ﺯﻭﺩﺗَﺮ ﺍَﺯ ﺍﻳﻦ ﺣَـﺮﻓﺎ ﺭَﻓْﺘَﻨﻴﻢْ↺
↹ﭘَـﺲْ ﻧِﻤﻴﺘﻮﻧَﻢ ﺩُﻧﻴــﺎ ﺭﻭ ﺳَﺨﺖْ ﻧَﮕﻴﺮَﻡْ↹
⇎ﺷِﮑْﻞِ ﻳـﻪ ﺷَﺒَﮑﻪ ےِ ﺑَﺮﻓَـﮑﻴَﻢْ⇔
⇄ﺷِﮑْﻞِ ﻳﻪ ﮐـﺎﻏَﺬِ ﺧَﻂ ﺧَـﻄﻴَﻢْ⇄
⇅ﻳــﻪ ﺗَﺼـﻮﻳﺮِ ﻋَﺠﻴـﺐُ ﺿَـﺮﺏ ﺩَﺭﻳَﻢ⇅
⇑⇓ﭘﺎﻳﻴﺰَﻡُ،ﺑَـﻬﺎﺭِ ﭘَـﺲ ﺯَﻣﻴــﻨَﻢ⇑⇓
يك روز مي آيي كه من، ديگر دچارت نيستم
از صبر ويرانم، ولي چشم انتظارت نيستم
يك روز مي آيي كه من، نه عقل دارم نه جنون
نه شك به چيزي، نه يقين، مست و خمارت نيستم
شب زنده داري ميكني، تا صبح زاري ميكني
تو، بي قراري ميكني، من بي قرارت نيستم
پاييز تو سر مي رسد، قدري زمستاني و بعد
گل مي دهي، نو مي شوي، من در بهارت نيستم
زنگارها را شسته ام، دور از كدورت هاي دور
آيينه اي رو به توام، اما كنارت نيستم
دور دلم ديوار نيست، انكار من دشوار نيست
اصلا "من"ي در كار نيست، امنم، حصارت نيستم
ميان همهمه برگ هاي خشک پاييزي
فقط تو مانده اي که هنوز از بهار لبريزي…
روزهاي آخر پاييزت پر از خش خش آرزوهاي قشنگ!
” يلدا پيشاپيش مبارک “
پاييز بهار من است، نه بهاري سبز که بهاري رنگارنگ.
پاييز فصل من است، فصل رويش، فصل شکفتن...
خزان، بهار احساس است، بهار تنهايي...
موسم رويش جوانههاي احساس...
و چه زيباست موسم برگريزان...
آنگاه که خش خش برگهاي زرين به زير پاي عابران،
نغمه محزون کلاغهاي سرو نشين،
صداي زوزه باد وزنده از لابلاي تن نيمه عريان درختان،
ملودي شاهکارترين سمفوني طبيعت را مينوازند،
شور و حرارتي وصف ناپذير درون خستهام را فرا ميگيرد.
درحالي که چشمان غرق در شورم؛
نظارهگر رقص برگهايي است که از فراز به فرود ميرسند
تا با خاموشي خود حياتي دوباره به جسم بيجان
تک درخت نارون باغچه حياط پشتي دهند؛
گريههاي دل امانم نميدهد، نه از اين مرگ غريب –
که خود آغازي است بر اين پايان عجيب –
که از شوق رستن و پرواز بر فراز حصار تنگ تن...
آري من خزان را دوست دارم...
من اين رقص مرگ را دوست دارم...
من اين هزار رنگي را دوست دارم...
من از فراسوي اين سکوت فريادها دارم...
از پس اين هياهوي خزان و از رهگذر باد وزان به انتظار سکوت مينشينم.
لب فروبسته و با زبان بيزباني همنواي مرغ دل،
شعر دفتر عشق را زمزمه ميکنم...
پاييز فصل زیبايی و دوست داشتنی من...
فصل تولد من
فصل تولد توست......!( یه سال گذشت هنوز نفهمیدم تو کیه )
رسيدن فصل پائیز و مهرباني مبارك ( البته هنوز نیومده)