اگر روزی از خاورمیانه پرسیدند بگو
خاکی بود که افغانش به ایران میگریخت
ایرانیاش به ترکیه
تُرکش به سرزمین سبزها و بورها...
که رفتنهای ما هجرت نبود، گریز بود.
سفر نکردیم، کوچانده شدیم.
بگو از مرگ به آوارگی پناهنده شدیم.
از خفّت به بیوطنی!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پرسیدند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
پرسیدند:
چرا چنین بیمرز دوستش داشتی؟
گفتم:
او زخمهایم را بوسید
و رنجم را باور کرد ...
اگر روزی از خاورمیانه پرسیدند بگو
خاکی بود که افغانش به ایران میگریخت
ایرانیاش به ترکیه
تُرکش به سرزمین سبزها و بورها...
که رفتنهای ما هجرت نبود، گریز بود.
سفر نکردیم، کوچانده شدیم.
بگو از مرگ به آوارگی پناهنده شدیم.
از خفّت به بیوطنی!
•سلمان امین
اگر از تو درمورد من پرسیدند،
بگو اندکی شعر را دوست داشت
و بسیار مرا...
.
مجنون با انگشت روی خاک مینوشت
لیلی...لیلی...
پرسیدند چه میکنی؟؟!
گفت: چون میسر نیست مرا کام او
عشق بازی میکنم با نام او :)
اینجوری باید عاشق بود...
از تیمورلنگ پرسیدند:
چگونه امنیتی در کشور پهناور خود ایجاد نمودی که وقتی زنی با طبقی از جواهرات طول کشور را طی میکند؛ کسی به او تعرضی نکرده و جسارتی نمیکند؟
در جواب، جمله کوتاه ولی با تاملی میگوید:
در هر شهری که دزدی دیدم، گردن داروغه را زدم!
از عارفی پرسیدند:
روی نگین انگشترم
چه حک کنم که
وقتی شادم به آن
بنگرم و وقتی
غمگین شدم به آن
نظر کنم ؟
گفت حک کن میگذرد!
عارفی را پرسیدند بر نگین انگشترم چه حک کنم که هم وقت شادی هم وقت غم آن را بنگرم
گفت؛
«این نیز بگذرد»
از ابوسعید ابوالخیر پرسیدند:
در پیش جنازهی شما کدام آیه بخوانیم؟
گفت:
آیت خواندن کاری بزرگ است.
این بیت بخوانید:
چیست از این خوبتر در همه آفاق کار
دوست رِسد نزد دوست،
یار به نزدیکِ یار...!
. کپشن خاص .
ساعت چهار و نیم صبح برای بازداشتم آمدند. اگر کمی فشار میآوردند به حرف میآمدم، بر اثر غافلگیری.
ولی از من چیزی نپرسیدند. ده روز بعد، خیلی وسیلهها به کار بردند، اما دیگر خیلی دیر شده بود: تأثیر غافلگیری را از دست داده بودند.
#ژان_پل_سارتر
مردههای بیکفن و دفن