عصر ها
پشت پرچین چشم هایم
بساط دوست داشتنت را
برپا میکنم
چه دلچسب میشود
بازار گرم بوسه های عاشقانه
در تابستان آغوش تو....
#امیر_افشار
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پرچین
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
هوای دل بارانی ست
کوچه ای میخواهم برای
قدم زدنهای دو نفره
پشت پرچین های مسکوت دل
در ماورای افق های نامتناهی
ببار باران تا زندگی کنم با قدمهایش
ﺁﻣـدﻩ ﺑـودم...!!
ﺍﺯ ﭘﺮﭼﯿﻦ ﭼﺸﻢﻫـاﯾﺖ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨـم...!!
ﻭ روے ﭘﻞِ بہ ﺗـو ﺭﺳﯿﺪﻥ...!!
ﭼﻨـد ﺻﺒﺎحے...!!
ﺩﺭ ﭘﻠڪﻫـﺎﯾﺖ ﺧﺎنہ ﮐﻨـم وبروم...!!
ﺩﺳﺖ ﻣـﻦ نبـود کہ...!!
ﺩﻟـم ﺁﺷﻮﺏ شـد...!!
و ﺭَختِ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ آن ﺷـﺐِ سرد...!!
روےِ تمامِ ﺧﺎﻃﺮﻩﻫـا...!!
پہن شـد...!!
ﻣـﻦ ﺍﺯ ﻫﻤـﺎﻥ ﻃﻠﻮﻉ شهریـورکہ...!!
ﭼﺸﻤـم بہ یـڪ آیہ...!!
ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩِ ﺗـﻮ ﺍﻓﺘـاد...!!
ﻫﺮ ﺷﺐ ﺗـو ﺭﺍ ﻣﺮﻭﺭ مےکنـم...!!
چیزی که مرا اذیت میکند این است که همه چیز را خوب یادم میآید. چرا میتوانم چیزهایی را که در هشتسالگی برایم اتفاق افتاده اینقدر دقیق به خاطر بیاورم... نمیتوانم چیزهایی را که دلم میخواهد به خاطر بیاورم و چیزهایی را که به شدت سعی در فراموشیشان دارم حالا دارند به یادم میآیند.
گذشته به طرزی شگفتآور و اجتنابناپذیری مرا همچون گنجشکهای لابهلای بوتههای پرچین نشانه گرفته است.
#پائولا_هاوکینز
ای دفتر حسن ترا، فهرست خط و خالها
تفصیلها پنهان شده، در پردهٔ اجمالها
پیشانی عفو ترا، پرچین نسازد جرم ما
آیینه کی برهم خورد، از زشتی تمثالها؟
با عقل گشتم همسفر، یک کوچه راه از بیکسی
شد ریشه ریشه دامنم، از خار استدلالها
هر شب کواکب کم کنند، از روزی ما پارهای
هر روز گردد تنگتر، سوراخ این غربالها
حیران اطوار خودم، درماندهٔ کار خودم
هر لحظه دارم نیتی، چون قرعهٔ رمالها
هر چند صائب میروم، سامان نومیدی کنم
زلفش به دستم میدهد، سررشتهٔ آمالها
راه که میروی ...
زمین گل ریزان می شود ..
انگار
مهربانی را بر پرچین دامنت
دوخته اند ..
تمامی نقاط مشترکی که باتو داشتم درهمین دوکلمه بود...
نقطه ومشترک.....
روزی که گفتی هیچ نقطه ای دراین مثلث مشترک نیست ومن....
ازروی گستاخی نقطه ی مشترکی پیداکردم وتو لبخند زدی وگفتی درسته....
یه نقطه مشترک....همینجا.....هیچوقت یادت نرود....
هیچوقت حضوری را که در لیست زندگیم تیک نزدی را فراموش نکن...من اینجا ازهمه ادمها تیر میخورم وتو....
اه که تو هیچگاه نفهمیدی زندگی فقط مثلث ونقطه مشترک نیست...
زندگی یک رسم مشترک است با دید متفاوت..
پشت پرچینی از خاطرات شیرین که هرچقدر شیرینتر باشند بعدها ازتلخی گلویت را میسوزانند....
کتری
روی سنگچین اجاق
سیاه شد
و من پشت پرچین تو !
گمانم
چیزی درون من قل قل می کند
که روزگار تو را هم سیاه خواهد کرد . . .
پشت پرچین بهانه هایت ایستادی که چه؟
نزدیک تر بیا...
بگذار باورم کنم که توهم می روی یک روز !...