مجری: کی میدونه عشق چیه؟
فامیل: به خریت رمانتیک میگن عشق!
مجری: عشق یه احساس خیلی خوبه
پسرعمه: مثل حسی که آدم تو دستشویی داره!
مجری: خیلی بیشتر!
کلاه قرمزی: مثل حسی که چندتا آدم تو دستشویی دارن!(((
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پسرعمه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﯾﮏ ﺗﺴﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﺭﻓﺴﻮﺭ ﻟﻴﻮ ﮐﺎﺭﺩﯾﻨﺎﻟﯽ :
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﻗﻠﺐ ﺷﻤﺎﺟﺎﯼ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﺍﯾﻦ ﺷﻮﺧﯽ ﻧﯿﺴﺖ . ﺟﻮﺍﺏ ﺗﺴﺖ ﺭﺍﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﯿﺪ
1- ﻋﺪﺩﯼ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺑﯿﻦ ( 1-9 ) ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ
2- ﺁﻧﺮﺍﺑﺎ 10 ﺟﻤﻊ ﮐﻨﯿﺪ
3- ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ 5 ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ
4- ﺑﺎﺯﺣﺎﺻﻞ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﺍﺑﻌﻼﻭﻩ 8 ﮐﻨﯿﺪ
5- ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻋﺪﺩﺩﻟﺨﻮﺍﻫﯽ ﺭﺍﮐﻪ ﺍﺑﺘﺪﺍﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩﯾﺪﺭﺍﺍﺯﺣﺎﺻﻞ ﮐﻢ ﮐﻨﯿﺪ
ﺣﺎﻻﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻟﯿﺴﺖ ﺯﯾﺮﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﻗﻠﺒﺘﺎﻥ ﺟﺎﯼ
ﺩﺍﺭﺩﺭﺍﺑﯿﺎﺑﯿﺪ .
1- ﺧﺪﺍ
2- ﭘﺪﺭ
3- ﻣﺎﺩﺭ
4- ﺧﻮﺍﻫﺮ
5- ﺑﺮﺍﺩﺭ
6- ﻋﻤﻮ
7- ﺩﺍﯾﯽ
8- ﻋﻤﻪ
9- ﺧﺎﻟﻪ
10- ﻫﻤﺴﺮ
11- ﺩﺧﺘﺮﻋﻤﻮ
12- ﭘﺴﺮﻋﻤﻮ
13- ﺩﺧﺘﺮﺩﺍﯾﯽ
14- ﭘﺴﺮﺩﺍﯾﯽ
15- ﺩﺧﺘﺮﻋﻤﻪ
16- ﭘﺴﺮﻋﻤﻪ
17- ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻪ
18- ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ
19- ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺍﻫﺮ
20- ﭘﺴﺮﺧﻮﺍﻫﺮ
21- ﺩﺧﺘﺮﺑﺮﺍﺩﺭ
22- ﭘﺴﺮﺑﺮﺍﺩﺭ
23_ ﻣﻦ :)))
24- ﺯﻥ ﻋﻤﻮ
25- ﺯﻥ ﺩﺍﯾﯽ
26- ﺷﻮﻫﺮﻋﻤﻪ
27- ﺷﻮﻫﺮﺧﺎﻟﻪ
تایید کن مدیر حداقل مردم بفهمن کی تو دلشونه
آقای مجری : اگه یکی دستشو آورد جلو یعنی ؟
فامیل : می گیم دستتو بکش !
کلاه قرمزی : می گیم مگه کاراته بازیه ؟
ببعی : می لیسیم
آقای مجری : نه ما هم دستمونو می بریم جلو و باهاش دست می دیم..
حالا اگه دستشو نیاورد جلو چی ؟
پسرعمه زا : ما دستمونو می بریم جلو می کنیم تو نافش!
مجری: پسرعمه زا بیا اینجا
پسرعمه زا: غلط کردم!
مجری : مگه چیکار کردی؟
پسرعمه زا : نمیدونم!
بستگی داره کدومشو فهمیده باشی :|
مجري:پسرعمه توچراانقدرخرابکاري میکنی؟
پسرعمه زا: شيطون منوگول ميزنه!
مجري:چرابقيه بچه هاروگول نميزنه!؟
پسرعمه زا :واسه کم کاري شيطون هم من بايدپاسخگوباشم!؟
مجري: خب...روز اول مدرسه چطور بود؟
پسرعمه: طبق معمول افتضاح!
کلاه قرمزي: آقاي مدير دو ساعت تموم مارو سر صف نگه داشت زير آفتاب شصتاد درجه واسمون سخنراني کرد!
مجري: خب چي ميگفتن؟
پسرعمه: چرت و پرت! ميگفت درس خوندن شمارو خوشبخت ميکنه!
مجري: خب راست ميگن ديگه،فقط با درس خوندن ميتونين پولدار شين
کلاه قرمزي: اتفاقاٌ پارسال هم گفته بود پول خوشبختي نمياره!
مجري: خب شما وقتي درس بخونين و يه مدرک تحصيلي خوب بگيرين ارزشتون پيش بقيه بيشتر ميشه
پسرعمه: آخه دو سال پيش هم گفته بود ارزش آدما به مدرک تحصيليشون نيس!
مجري: بالاخره مدرک لازمه
کلاه قرمزي: جالبه سه سال پيش هم گفته بود شما نبايد واس مدرک درس بخونين!
♥•٠·˙
مجری : کجا بودی پسر عمه؟
پسرعمه: رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم دیگه!
مجری: کتابخونه بودی یا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجری: پس چرا مایو پاته؟
پسرعمه: آخه میخواستم غرق درس خوندن شم!
مجری: میدونی وقتی دروغ میگی دماغت دراز میشه؟
پسرعمه: فدای سرت،خواستم برم دانشگاه عملش میکنم!
مجری: ینی پینوکیو آخرش آدم شد تو نشدی!
پسرعمه: اون یه فرشته مهربون پیشش بود انگیزه داشت، من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگی میکنم، همینی که هستم هم از سرتون زیاده!
مجري: تو خجالت نميکشي معدلت 15 شده؟
پسرعمه: نه!
مجري: ميدوني بچه ي آقاي اکبري بيست شده؟
پسرعمه: ميدوني آقاي اکبري واس بچه ش پلي استيشن خريده؟
مجري: چه ربطي داره!؟
پسرعمه: هروقت شما عين آقاي اکبري شدي منم عين بچه ش ميشم!
مجري: خب من اونقدر پول ندارم!
پسرعمه: منم اونقدر مخ ندارم!
مجري: يني من اگه واس تو پلي استيشن بخرم درس ميخوني!؟
پسرعمه: آدم وقتي پلي استيشن داره مگه خله بشينه درس بخونه!؟
مجري: بچه ي آقاي اکبري که هم پلي استيشن داره هم درس ميخونه!
پسرعمه: آها...حالا فهميدي اين بچه خله!؟ پس انقدر سرکوفتشو به من نزن!
فاميل(با عجله): بدبخت شديم!
پسرعمه: مگه قبلاٌ خوشبخت بوديم!؟
فاميل: بدبخت تر شديم!
همساده: کاکو از نظر فيزيولوژيکي امکان نداره من بدبخت تر از ايني که هستم شم!
فاميل: اي بابا چرا انقد بحث ميکنين!؟
آقاي مجري فهميده کيک تو يخچال رو خورديم داره مياد سراغمون!
پسرعمه: باز ما يه چيزي تو اين خونه خورديم بايد تا يه هفته خفت بکشيم!
فاميل: همساده تو که روزي 12بار کتک ميخوري بيا اينو هم گردن بگير!(مجري مياد)
همساده: آقو تقصير منه!
مجري: چي؟
همساده: هرچي شما بگي،شکست سنگين برزيل به آلمان،اختلاس 3هزار ميلياردي،جنگ جهاني دوم...
مجري: پس کيک رو کي خورده؟ پسرعمه تو خوردي؟
پسرعمه: اي خدا اين داره ميگه جنگ جهاني تقصير منه
شما هيچي بهش نميگي بعد واس خوردن يه کيک 7تومني به من گير ميدي؟؟
مجري: کتابخونه بودي يا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجري: پس چرا مايو پاته؟
پسرعمه: آخه ميخواستم غرق درس خوندن شم!
مجري: ميدوني وقتي دروغ ميگي دماغت دراز ميشه؟
پسرعمه: فداي سرت،خواستم برم دانشگاه عملش ميکنم!
مجري: يني پينوکيو آخرش آدم شد تو نشدي!
پسرعمه: اون يه فرشته مهربون پيشش بود انگيزه داشت،من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگي ميکنم،هميني که هستم هم از سرتون زياده!