دست من نیست...
حتی تو یه شهر دیگه هم میرم
چشمم به پلاک ماشیناس که
پیداکنم ماشینشو...
چه مرضیه!؟
[رویا]
...🩷
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پلاک
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دم از موندن میزنن
اونایی که پلاکشون گذر موقته :)
تازه فهمیدم پلاک خیلیا تو زندگیم گذر موقت بود
تو کوچه از یکی آدرس پرسیدم: ببخشید پلاک 500 کجاس؟
گفت: باید نیگا کنی.
آره درست حدس زدید قبلش داشتم بو میکشدم :|
شبیه کسی که
از یک آدرس تنها پلاکش را می داند
در ازدحام آدمها و خیابانها
دنبال دستهایت می گردم ...
توی جبهه٬تعاون محلی بود که بچه ها ساک شخصی خودشون رو تحویل میدادند و بجاش یه پلاک میگرفتند و بعد از اینکه میخواستند برن خونشون می رفتند تعاون پلاک رو تحویل میدادند و وسایل شخصیشون روتحویل میگرفتند...
الان حدود شش هزار ساک هنوز که هنوزه داخل تعاون مونده و این یعنی اینکه هیچ وقت هیچ پلاکی برنگشته تا وسایلش رو تحویل بدن...
هیچ وقت...
شادی روح شهدا صلوات...
تازه فهمیدم
پلاک خیلی از دوستام
گذر موقت بود!!
سلام بر سینه سُرخانی که آمدن و رفتنشان رویایی بیش نبود،
رویایی کوتاه ولی شیرین ..
سلام به آنانی که لباسهای خاکی رنگشان، لباس احرام در " موقعیتها " بود ..
سلام بر آنانی که در آخرین فراز زیارتنامه خود
به زیارت سبزترین سیرت و سرخترین صورت تاریخ نائل شدند ..
سلام بر قطارهای فشنگی که تسبیح شدند ..
سلام بر پلاک پیکرهای قطعه قطعه شده که شماره و شناسنامه یک شهاب شدند
و هر کوچه و خیابان شهرمان را تا ابد ستاره باران کردند ..
سلام بر چفیهای که همواره بر دوش علمدار نهضت خمینی است ..
چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود
دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :
چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست
و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید...
چرا وقتی که گفتیم :
یک گردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند :
تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند
وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد
ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند.
چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است
شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .
شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست
نمیدانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .
آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.
یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت .
رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم .
جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب
وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.
رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.
دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.
عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم .
راست گفته اند :
که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را میگیریم .
آری بسیجیان !! میدانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید , میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید , ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای صحبت مادر سه شهید محمدزاده بنشینیم , تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها عشق , تنها میداندار این عرصه است .
امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.
کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود
ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .
ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم . چرا که خون آنان است که می تپد.
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم
عشق این چیزای شرووری نیست که تیریپشو یه مشت بچه سوسول ورداشتن
عشق درد خیانت یه دختر نیست...
عشق تو پارک و تو سایت پیدا نمیشه.
عشق یه پلاکه و چند تکه استخون باقی مونده از یه جوونی که یه روزی خوشتیپ ترین پسر محل شون بود
که مادرش هر روز با دیدن سرو قد پسرش قلبش سراسر عشق و امید میشد
عشق یعنی اون جوونی که واس من و تو همه ارزو هاشو بیخیال شد و تو چند خط وصیت نامه خلاصه کرد و رفت...
عاشق اون جوونی بود که وقتی خواست بره رو میدون مین دیدن داره پوتیناشو در میارع فکر کردن ترسیده خوف مرگ داره با لبخند جواب داد نه اخوی پوتین مال بیت الماله مال بیت المالم حق الناسه حتی یه پوتین درشون میارن حیف نشن بدن به یکی بعد من
عاشق اون هموطنای تو بودن که تو چاله های قیر داغ که عراقیا کنده بودن و روش خاک ریخته بودن فرو رفتن و زنده زنده کباب شدن
عشق اینه ....
حزب الله ی نیستم ولی خب بی وجدانم نیستم