مانده بود چه بگوید
حرفی برای گفتن نداشت
از خجالت سرش را پایین انداخته بود و اشک می ریخت
چارهای نبود
دو دستی امانتی را تحویل داد و گفت
«ببخشید!
امانتدار خوبی نبودم؛
پهلویش شکست...»
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پهلویش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!
اگر پهلویشان درد دین نداشته باشد…
چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!
اگر عدو را با سیاهے چادرشان به خاک سیاه نکشانند…
چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!
اگر سیاهے چادرشان حرمت خون شهیدان را به عالمیان ننمایاند…
چادرے ها زهـــــــــرایے نیستند!
اگر منتظـــــــــر یوسف گمگشته اے نباشند…