پکیج کامل اکسسوری هری پاتر ..
از گردنبند و انگشتر گرفته تا عینک، کتاب، پوستر و پولاروید:))) اگه دلت میخواد داشته باشیشون میتونی با مناسبترین قیمت ازین شاپ به همراه اشانتیون تهیه کنی:
SHOP-VICE
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پوستر
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
چرایه پوستر نصب نمیڪنن ڪ بگه عوضے نباشید :)..
.. ..
. کپشن خاص .
ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ، ﮐﺴﯽ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﻮﺩ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﻝ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻦ، ﮐﺘﺎﺏ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺕ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ ﺁﺷﻮﺭﯼ ﻣﺪﺍﻡ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻞ ﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ. ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻭ ﺯﯾﺮﻟﺐ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﻧﺠﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺘﺮﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﯿﭻ. ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﺵ ﺑﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ. ﻫﺮﺭﻭﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﺸﺪ. ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺳﺎﻝ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻟﻐﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻣﻌﻨﯽ ﺵ ﻭ ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺷﺪﻡ
ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺍﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺎﻧﺪ. ﺩﯾﺪﻥ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﻤﻠﺒﺎﻑ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺭﮔﻪ ﯼ ﻧﻤﺎﺩﯾﻦ ﺳﯿﺎﺳﺖ، ﺣﻔﻆ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺮﮐﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﻏﻮﻃﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ. ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﯼ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ . ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﮔﺬﺷﺘﻢ . ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﺳﺘﺮ ﻣﺪﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺟﺪﯾﺖ، ﺑﺎ ﭘﯿﭻ ﮔﻮﺷﺘﯽ ﺭﯾﺰﯼ، ﺗﻠﻔﻦ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﭽﻪ ﺷﯿﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﭽﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﺑﺎ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺷﺎﺷﯽ، ﻣﯽ ﭘﻠﮑﯿﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺭﻫﺎ. ﻣﻨﺘﻬﺎ
ﺯﻥ، ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ ﺍﺵ، ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ، ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻭ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻏﺰﻝ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ، ﺍﯾﻦ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﻪ، ﮐﯽ ﺍﺯ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻣﯽ
ﮔﺬﺭﻩ؟
ﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺷﺎﻡ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟ ﺯﻥ ﻧﺰﺍﺭ ﻭ ﺯﺭﺩ، ﮔﻔﺖ : ﺯﻫﺮﻣﺎﺭ
#غزل_صدر
✿ کپشن خاص ✿
شهر پر شده از پوسترهای انتخاباتی
از کلی وعده ی سرخرمن
صحبت تحریم یا رای دادن
من نفت نمی خواهم
یارانه هایِ چند برابر پیشکشتان ...!
من او را میخواهم
او را سرِ سفره ی زندگی ام برگردانید ...!!!
.
#علی_نیکنام_راد
به رستم چنین گفت اون جومونگ!
ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت
جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال 3 رو دیدی؟ کور که نیستی
در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:
چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین
بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:
جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!
و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:
و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!
و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!