کاش هیچوقت خوب بودن حالمون رو وابسته به بودن کسی نکنیم چون هیچ تضمینی وجود نداره که اون تا همیشه بمونه پیشمون.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پیشمو
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ایرج طهماسب تو مهمونی میگفت :
آدمایی که دوستشون داریم،
سرمایه ما هستن،
بهشون که فکر میکنیم قوی میشیم،
حالا چه پیشمون باشن چه نباشن...
...
ایرج طهماسب تو مهمونی میگفت :
آدمایی که دوستشون داریم سرمایه ما هستن
بهشون که فکر میکنیم قوی میشیم ،
حالا چه پیشمون باشن چه نباشن .️
. .
ایرج طهماسب تو مهمونی میگفت :
‹ آدمایی که دوستشون داریم سرمایه ما هستن،بهشون که فکر میکنیم قوی میشیم،حالا چه پیشمون باشن چه نباشن
ایرج طهماسب تو مهمونی میگفت :
آدمایی که دوستشون داریم سرمایه ما هستن
بهشون که فکر میکنیم قوی میشیم ،
حالا چه پیشمون باشن چه نباشن .️
. .
ایرج_طهماسب تو مهمونی می گفت:
آدمایی که دوسشون داریم سرمایه ما هستن،
بهشون که فکر میکنیم قوی میشیم،
حالا چه پیشمون باشن چه نباشن...️
سرمایه های زندگیتونو حفظ کنید.. :)
والا ما هیچ جا رو امضا نکردیم که تا ابد باهاتون خوب باشیم و دوست بمونیم، پس شاکی نشید اگه به خاطر رفتارتون جایگاه تون رو پیشمون از دست دادید
چند وقت پیش یه شب ، داشتم میخوابیدم که یهو یه پشه اومد صاف نشست
نوک دماغم !
یه نیگا بهش انداختمو گفتم : سلام
گفت : علیک ..
گفتم : چیه؟
...
گفت: میخوام نیشت بزنم
گفتم : بیخیال ... این دفه رو کوتا بیا
گفت: تو بمیری راه نداره . گشنمه .
گفتم : الان میتونم با مشتم لهت کنم .
گفت : خودتم میدونی که تا بیای بزنی جا خالی دادمو مشتت میخوره وسط دماغت !
....
به نظر حرفش منطقی میومد !
گفتم : خیلی پستی
..ی دفه آهی بلند از ته دلش کشید و ساکت شد ...
گفتم چی شد؟؟
گفت : حاضری ؟
گفتم: تا جوابمو ندی نمیذارم بزنی ...
وقتی اصرارمو دید . دستمو گرفت و گفت : دنبالم بیا
گفتم کجا؟؟؟
گفت: مگه نمیخای جواب سوالتو بدونی ؟پس هیچ نگوو و دنبالم بیا
...ازجام بلند شدم و باهمدیگه راه افتادیم و رفتیم رفتیم و بازهم رفتیم...
گفت: هنوزم اصرار داری بدونی یا همینجا کارو تموم کنم ؟؟
گفتم : اینهمه راه اومدم تا جواب سوالمو بگیرم ... بریم
یهو یه لبخند زد و با دست زد به پشتم و گفت: این پشتکارته که
منو کشته !
راستش از شما چه پنهون ،یه جورایی ازش خوشم اومده بود .
به این فکر میکردم که اونقدا هم بچه بدی نیس !
تو این فکرا بودم که یهو گفت : آهااای آق پسر .ریسیدیم !
گفتم : خب
گفت :خب که خب .
گفتم : زهر مااار ..پس جواب سوالم چی شد؟؟
یهو دیدم اشک تو چشماش حلقه زد و سرشو انداخت پایین !
گفتم :چیه ؟
گفت : این سوراخو که میبینی توش زنو بچم زندگی میکنه !
اونشبی که یه پیف پاف خالی کردی تو اتاقت یادت میاد ، لعنتی؟؟
گفتم : آرره .چطور ؟؟
گفت: زن من اونشب اومده بود تو اتاقت . ولی توئه نامرررد با اون زهرماری
که به خوردش دادی اونو افلیج کردی . الان من موندم و 70 ، 80 تا بچه قد و نیم قد و یه زن افلیج !!
اونم به این خاطرکه توئه لعنتی حاضر نبودی یه چیکه ازون خونتو به ما بدی !!
......................................
سکوت سنگینی بینمون برقرار شد !
بغضی تلخ داشت گلومو فشار میداد . راسشو بخاید دیگه طاقت نیووردمو زدم زیر گریه ........
....................
از فردای اونشب ما باهم شدیم عین دوتا دوست خوب .
هرشب میاد پیشمو تا دلش میخاد میذارم خون بخوره .
راستش خودش حد و حدودشو میدونه و هیچوقت سواستفاده نمیکنه !
حال زنشم خدارو شکر روز به روز داره بهتر و بهتر میشه !
تا اینکه دیشب دیدم دوتایی با زنش که یه عصا زیر بغلش داشت
اومدن پیشم ..
جای همگی خالی ..
دوتاییشون نشستن رو دماغم و گفتن : بزنیم ؟؟
منم خندیدمو گفتم :
هرچقد دلتون میخاید بزنید .خوش باشید ...
یعنی تا آخر نشستی خوندی ؟ :))
ای روانی :))
به دخترم میگم ..
وقتی من نبودم ، مراقبِ بابا باش..
نذاری یه وقت غصه بخوره..
هرجا که باهاشی دستاشو بگیر ، نذاری حس کنه که تنهاست ..
با هر سلام و خداحافظی ببوسش..
بگو بابایی دلم برات تنگ میشه...
بگو مامان هنوزم پیشمونه .. ما رو می بینه ..
نذاری یه وقت بغض کنه ..
بابات خیلی مهربونه ..
احساسشو پشت غرورش قایم می کنه ..
نکنه یه وقت دلشو بشکنیااا
هواشو داشته باش...
الان 5 ساله که از پیشتون رفتم ..اما همیشه کنارتونم..
روی ماهتو میبوسم دخترم...
به سلامتی اون رفیقایی که از پیشمون رفتن اما از این دل لعنتیمون نرفتن