باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد
حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد
حالم چو درختی است که یک شاخه نا اهل
بازیچه ی دست تبری داشته باشد
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد
آویخته از گردن من شاه کلیدی
این کاخ کهن بی که دری داشته باشد
سردرگمی ام داد گره در گره اندوه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد
حسین جنتی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پیمبر
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
مردی به پیامبر خدا ، سلیمان مراجعه کرد و گفت ای پیمبر خدا میخواهم ، به من زبانی را یاد دهی .
سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .
اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید ، کدام زبان؟ جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند. در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی غذایی ندارید که دارم از گرسنگی میمیرم . دومی گفت نه
اما توی این خانه خروسی هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا خواهم فروخت، و فردا صبه زود آنرا فروخت
گربه امد و دیگری پرسید آیا خروسه مرد؟ گفت نه، صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و ان را خواهیم خورد.
صاحب منزل بار هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید ایا گوسفند مرد ؟
گفت ؛ نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلیت کنندگان خواهند گذاشت و ما میخوریم! شنید و برآشفت
نزد پیامبر رفت؛ گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن ! گفت؛ خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، گوسفند هم همینطور، پس خود را برای وصیت و کفن آماده کن!
حکمت این داستان
خدا الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. خداوند بلا از ما دور میکند ، پس بر ماست که امورمان را به او بسپاریم .
═════════ ೋღ❤ღೋ ═════════
باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد
حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد !
حالم چو درختی است که یک شاخه نااهل
بازیچه دست تبری داشته باشد
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تو دین دیگری داشته باشد !
آویخته از گردن من شاه کلیدی
این کاخ کهن بی آنکه دری داشته باشد
سردرگمی ام داد گره در گره اندوه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد !
═════════ ೋღ❤ღೋ ═════════