دلم میخواد اینجا باشم
بارون بیاد
بوی خاک بپیچه توی خونه
کنار تخت شومینه روشن باشه
قهوهجوش صداش بیاد که بفهمی آمادهست قهوهتو بریزی و پتو پیچ کنارِ پنجرهی باز و هوای ابری سیگارو روشن کنی و نگران هیچی نباشی ..
دیگه مگه چی لازمه برا آرامش؟
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پیچه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
درد یه چیز عجیبه. بهت فشار میاره، میپیچه تو دلت، ولی نشون نمیدی. لبخند میزنی، وانمود میکنی همهچی خوبه. ولی وقتی شب میشه، وقتی تنها میشی، تازه میفهمی چقدر شکستی. چقدر نمیخوای به فردا برسی.
همیشه خوبیها رو باید بلند گفت تا بپیچه توی دل همه؛ اما بدیها رو باید آروم، تنها به گوش خود فرد رسوند تا حرمتش حفظ بشه و اثرش بمونه.
تغییر در ارکان زندگیم رو دارم حس میکنم. به طور پیشفرض وجودم همیشه با تغییر میجنگه و میره تو لاک افسردگی و یأس و مثل مار توی خودش میپیچه؛ ماری که از روی بیپناهی نیش میزنه و زهرش خاطرات شیرین و آزاد گذشتهست. اما جنگ من، جنگیدن با جنگیه که وجودم در برابر تغییر راه میندازه؛ جنگیدن با این مار، اما نه با خودش به قصد نابودیش، بلکه جنگیدن با زهر شیرینش. این مار با تمام نیشها و دردها باید زنده بمونه چون در حال پوست انداختن و شروع یه دورهٔ جدیده.
•
دلم میخواد اینجا باشم
بارون بیاد بوی خاک بپیچه توی خونه
قهوه جوش صداش بیاد که بفهمی آمادست قهوتو بریزی کنار پنجره باز و هوای ابری
از بارون لذت ببری و نگران هیچی نباشی
♡
توصیه میکنم فعلا تو این هوا نارنگی نخرین یا اگه میخرین غروبا نخورین چون وقتی پوستش میکنی بوش میپیچه حس میکنی بعدش باید ۴ بار از روی دهقان فداکار بنویسی....
کلمهی «عشق» از گیاه «عَشَقِه» گرفته شده.
این گیاه دور جفت خودش میپیچه و تقریباً تمام ذخیرهی انرژی خودش رو در اختیار اون قرار میده.
درست مثل عاشقی که تمام جونش رو
برای معشوقش میذاره.
همینقدر قشنگ و غمناک!
•
دلم میخواد اینجا باشم بارون بیاد بوی خاک بپیچه توی خونه
قهوه جوش صداش بیاد که بفهمی امادست قهوتو بریزی و پتو پیچ کنار پنجره باز و هوای ابری از بارون لذت ببری و نگران هیچی نباشی..
- بوی خاک باران خورده
「♡」
کلمهی عشق از گیاه عَشَقِه گرفته شده. این گیاه دور جفت خودش میپیچه و تقریبا تمام ذخیرهی انرژی خودشو در اختیار اون قرار میده. درست مثل عاشقی که تمام جونشو برای معشوقش میذاره....
گفتم: بلاخره یروز مجبوری فراموشش کنی!
گفت: رفت و اومد باد رو تا حالا دیدی؟!
تو دستات گرفتیش؟
تونستی نگهش داری یا پرتش کنی اونور؟
نه!
عصری نشستی تو بالکن
داری برگه صحیح میکنی
یهو بیخبر میپیچه تو برگه ها بهمشون میریزه!
یادش باده!
یهو مپیچه بهم و بهمم میریزه!