با تو خوشبختم
مثل پیچکی که به دیوار رسیده باشد،
مثل پرندهای که از شوق پرواز
بال درآورده باشد،
مثل جوانهای که از دل برف
به هوای بهار بیرون زده باشد
با تو آنقدر خوشبختم
که دارد باران میبارد...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پیچکی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دوست داشتنت پیچکی است که در ایوان خاطرات وجودم را دربرمی گیرد!
| نازنین حسن پور
. .
با #تُ خوشبختم
مثل پیچکی که به دیوار رسیده باشد،
مثل پرندهای که از شوق پرواز
بال درآورده باشد،
مثل جوانهای که از دل برف
به هوای بهار بیرون زده باشد
با #تُ آنقدر خوشبختم
که دارد باران میبارد . . .
#کامران_رسول_زاده
برای من همین بس است،
میان استخوانهایم یک راز بمانی و چنان در من جوانه بزنی که یادم برود روزی برای خود انسان بودهام ..
و اکنون پیچکی شدم که تو را میان اندوههایت سبز نگهدارم تا پژمرده و خشک نشوی..
..
تو
دوست داشتنی ترین
پیچکی هستی
که دلم می خواهد
به دست و پای زندگیم بپیچی
و مدام قد بکشی در لحظه هایم
و حالم را خوب تر کنی...
#حسن_عباسی
#بهانه_حال_خوب..
"تو"
دوست داشتنے ترین
پیچکی هستی
ڪہ دلم مے خواهد
بہ دست و پاے زندگیم بپیچے
و مدام قد بڪشی در لحظہ هایم
و حالم را خوب تر ڪنی...
#حسن_عباسے
تو
دوست داشتنی ترین
پیچکی هستی
که دلم می خواهد
به دست و پای زندگیم بپیچی
و مدام قد بکشی در لحظه هایم
و حالم را خوب تر کنی !
- صدایت را بفرست
تا چون پیچکی در آن بیاویزم
و از این تالاب بگریزم ..
#عزیز_نسین
تو
دوست داشتنی ترین
پیچکی هستی
که دلم می خواهد
به دست و پای زندگیم بپیچی
و مدام قد بکشی در لحظه هایم
و حالم را خوب تر کنی ...
زیر باران در نسیم آهسته بوسیدم تورا
می شکفت از دامنت رنگین کمان، چیدم تورا
چنگ در موسیقی گیسوی تو انداختم
نت به نت آرام، می رقصی و رقصیدم تورا
چشم های قهوه ای... یک قهوه گاهی زندگیست
پشت هم فنجان به فنجان آه، نوشیدم تورا
بوسه هایت دانه هایی در زمین تشنه بود
پیچکی در من به پا میخواست، پیچیدم تورا
عشق زیر پوستم چون نور در قلبم دوید
نیمه شب آبستن خورشید، تابیدم تورا
تن به تن یک تن شدیم و در تب هم سوختیم
گم شدم، دنبال خود هر روز پرسیدم تورا
با تو هی احساس میکردم خدا نزدیک ماست
با تو حس دیگری دارم،... پرستیدم تورا
از قنوتم ساختم قایق به آب انداختم
هر طرف فانوس عشقت بود، چرخیدم تورا
بین مردم راه میرفتی کسی نشناختت
در خیابان، کوچه، دریا، دشت ها... دیدم تورا
هر گلی که می شکفت از دشت، تفسیر تو بود
دوختم پیراهنی از گل-وَ پوشیدم تور
{ غلامرضا سلیمانی }
پرستاری که شکل تو بود ..