یکی میره دانشگاه، یکی از درس فراریه، یکی سیگار میکشه، یکی چادریه، یکی بی حجابه، یکی زود ازدواج میکنه، یکی تا اخر عمرش مجرد میمونه. تو هیچ دلیلی نداری که تو زندگی آدما با منطق خودت نظر بدی تو هیچ جوره نمیتونی وارد حریم زندگی آدما بشی و با افکار خودت قضاوتشون کنی، خب؟
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی چادری
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
«صرفا چادری بودن دلیل باحیا بودن نیست»
«صرفا چادری بودن دلیل باحیا بودن نیست»
«صرفا چادری بودن دلیل باحیا بودن نیست»
«صرفا چادری بودن دلیل باحیا بودن نیست»
«صرفا چادری بودن دلیل باحیا بودن نیست»
«صرفا چادری بودن دلیل باحیا بودن نیست»
تو سریالای ایرانی خانومای چادری مشکلات درسی، مالی، روحی و خانوادگی ِ خانومای مانتویی رو حل میکنن
: Pinado
❁من فقط یڪ پارچہ ام ...
❁گل ،گلــــــے ...
❁خال،خالــــــے..
❁راہ راہ..
❁براق یا …سادہ...
✥از هر نوعے ڪہ باشم فقط جسمــــــــت را مے پوشانم...
✥ تو، براے نگــــــاهت هم چادر ✥خریدہ اے؟
✥صدایـــــت چہ؟
✥صدایت چادریست؟
♡دلــــــــــــــــ ــها♡، دلها گاهے اوقات پوشیہ مے خواهند ، براے او چہ میڪنے؟
⇜من بہ تنهایے حجاب نیستم، من فقط اسمم چـــــــــادر است ...
◥براے فاطمے بودنت چہ میڪنے◣؟!؟
ألـلَّـھُــــــمَــ ؏َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج
: Ḿổңã๓๗aÐ
نقل است که رابعه عَدَویه
یک شب در صومعه نماز میکرد. ماندگی در او اثر کرد در خواب شد.
دزدی درآمد چادری داشت، برگرفت.
خواست که بیرون شود راهِ در باز نیافت.
چادر بنهاد و برفت.
راه بازدید.
برفت و باز چادر برگرفت، بیامد باز راه نیافت.
باز چادر بنهاد.
همچنین کرد تا هفت بار ..
از گوشه صومه آواز آمد که: ای مرد!
خود را رنجه مدار که او چندین سال است تا خود را به ماسپرده است.
ابلیس زهره ندارد، که گِرد او گردد! دزدی را کی زهره آن بود که گرد چادراو گردد ؟
برو. رنجه مباش.
ای طرار! اگر یک دوست خفته است یک دوست بیدار است و نگاه دارد...
پ.ن
" رابعه عَدَویّه لقبگرفته به تاجُ الرجال با کنیهٔ امُ الخیر،
بانوی زاهد، صوفی و شاعر در سدهٔ دوم هجری بود "
❁من فقط یڪ پارچہ ام ...
❁گل ،گلــــــے ...
❁خال،خالــــــے..
❁راہ راہ..
❁براق یا …سادہ...
✥از هر نوعے ڪہ باشم فقط جسمــــــــت را مے پوشانم...
✥ تو، براے نگــــــاهت هم چادر ✥خریدہ اے؟
✥صدایـــــت چہ؟
✥صدایت چادریست؟
♡دلــــــــــــــــ ــها♡، دلها گاهے اوقات پوشیہ مے خواهند ، براے او چہ میڪنے؟
⇜من بہ تنهایے حجاب نیستم، من فقط اسمم چـــــــــادر است ...
◥براے فاطمے بودنت چہ میڪنے◣؟!؟
ألـلَّـھُــــــمَــ ؏َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج
: Ḿổңã๓๗aÐ
مامانم هیچوقت بهم نگفت چادر سرت کن!
ولی همیشه بهم یاداوری میکرد که به بزرگترت احترام بزار.
اون هیچوقت نگفت آرایش نکن!
ولی همیشه بهم یاداوری میکرد با ادب باش و تو کاره دیگران دخالت نکن.
و من این گونه بزرگ شدم...
باطنم شاید از صدتا دخترچادری بهتر بود چون من به جایه پوشش ظاهرم پوشش باطنم رو برگزیده بودم
═════════یا فاطمــہ الـزهــــرا
❁من فقط یڪ پارچہ ام ...
❁گل ،گلــــــے ...
❁خال،خالــــــے..
❁راہ راہ..
❁براق یا …سادہ...
✥از هر نوعے ڪہ باشم فقط جسمــــــــت را مے پوشانم...
✥ تو، براے نگــــــاهت هم چادر ✥خریدہ اے؟
✥صدایـــــت چہ؟
✥صدایت چادریست؟
♡دلــــــــــــــــ ــها♡، دلها گاهے اوقات پوشیہ مے خواهند ، براے او چہ میڪنے؟
⇜من بہ تنهایے حجاب نیستم، من فقط اسمم چـــــــــادر است ...
◥براے فاطمے بودنت چہ میڪنے◣؟!؟
ألـلَّـھُــــــمَــ ؏َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج
سلامتی اون دختر چادری که تو گرمای چهل درجه زیر چادرش انگار تنور روشن کرده و باز
سفت و محکم چادرشو گرفته...
سلامتی اون دختری که نمیره عروسی پسر عموش چون عروس گفته باید عروسی مختلط باشه ...
سلامتی اون دختر چادری که عقده اییه...عقده ی کربلا داره...
سلامتی اون دختری که پسرای دانشگاه تفنگدار صداش میکنن چون هیچ وقت به صدای پیس پیس و هووی
آی خانمی جواب نمیده...
سلامتی اون دختری که وقتی با استاد میخواد حرف بزنه استادو میبره تو سالن نه تنهایی تو کلاس...
سلامتی اون دختری که مدل موهاش و لباسش و کفش هاشو همونی انتخاب میکنه که اسلام دستورشو داده...
@neinava_channel
باور نمی کنم که رسیدم کنار تو
باور نمی کنم من و خاک و دیار تو؟
یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
یک اربعین اسیر بلایم ، بلای عشق
یک اربعین دچار فراقم ، دچار تو
یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام
دنبال ناله های یتیمان زار تو
یک اربعین به گریه ی من خنده کرده اند
لبهای قاتلان تو و نیزه دار تو
یک اربعین به روی سرم شعله ریختند
با چادری که سوخت رسیدم کنار تو
مثل رباب مثل همه تار گشته اند
چشمان خسته ی من ، چشم انتظار تو
روز تولدم که زدم خنده در برت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو
با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو
یادم نمی رود به لبت ، آب آب بود
یادم نمی رود بدن نیزه زار تو
حالا سرت کجاست که بالای سر روم
گریم برای زخم تن بی شمار تو
یک مشت خاک روی تو و من دعا کنان
شاید شوم نشان تو – سنگ مزار تو -
#حسن_لطفی