ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ
ﮐﻪ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﻭ ﺗـﻮ ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ
ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ...
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﻏﺬ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ ﻣﻨﺘﻔﺮﻡ ...
ﺍﺯ ﺗماﻡ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ متنفرﻡ ...
ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ ...
ﺍﺯ ﺧـﻮﺭﺷﯿﺪ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺍﺵ، ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪﺍﺕ ...
ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ ﺍﺯ ﺭﯾـﺶ ﺗﺮﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻧﺮﻡ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗﺖ،ﺯﯾﺮ ﭼﺎﻧﻪ ﺍﺕ ...
ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﻪ ﺭﯾـﺶ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺍﺕ ﺑﻤﺎﻧﺪ،ﮐﻪ ﻣﻦ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻢ ﺭﻭﯾﺶ ﻭ ﺧﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﭘﻮﺳﺘﻢ ...
ﺍﺯ ﺗﻦ ﺍﺕ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺗـﻮ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﻧـﻪ ...
ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﺗﻮﯼ ﺁﻏﻮﺷﺖ،ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﺑﺮﻭﻡ ﺗﻮﯼ ﺗـﻮ،ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺗﻮﯼ ﺗﻮ ...
ﺍﺯ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺍﺕ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ؛ ﺁﺥ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺍﺕ ...
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺗﻮﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺕ،ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ ...
ﺍﺯ ﺧــﻮﺩﻡ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ؛ ﮐﻪ ﺁﺏ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ ﺗﺎ ﺑﻨﻮﺷﯽ ﺍﻡ ...
ﮐﻪ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ، ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ ﻗﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻭﯾﺮﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻫﺰﺍﺭﺗﺎ ﺩﺭﺩﻭ ﻣﺮﺿﻦ ...
ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﭽﺴﺒﻢ ﺑﻪ ﻧﻮﮎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ، ﺑﻌﺪ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺖ، ....
ﺗﮑﺜﯿﺮ ﻫﻢ ﻧﺸﺪﻡ،ﻧﺸﺪﻡ.
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ !!!
نخند...ﻣﺘـﻨـﻔــــﺮﻡ.
ﻣــﯽ ﻓﻬﻤـــﯽ ؟
#علی_قاضی_نظام
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی چانه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
.
یک راند دیگر مبارزه کن
وقتی پاهایت چنان خسته اند که به زور راه می روی…
یک راند دیگر مبارزه کن
وقتی بازوهایت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری…
یک راند دیگر مبارزه کن
وقتی که خون از دماغت جاریست و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود…
یک راند دیگر مبارزه کن
و به یاد داشته باش مردی که تنها یک راند دیگر مبارزه می کند هرگز شکست نخواهد خورد.
#محمدعلی_کلی
ما انسانهای عجیبی هستیم
وقتی به دستفروش فقیری میرسیم که جنس خود را به نصف قیمت می فروشد با کلی چانه زدن او را شکست میدهیم و اجناسش را به قیمت ناچیز می خریم
بعد به کافی شاپ لوکس شخص ثروتمندی میرویم و یک فنجان قهوه را ده برابر قیمت نوش جان میکنیم و انعامی اضافه نیز روی میز میگذاریم و شادمانیم
شادمانیم که فقیران را فقیر تر میکنیم
شادمانیم که ثروت مندان را ثروتنمند تر میکنیم
این است
فقر فرهنگی....
مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟ سقراط به او گفت: "فردا به كنار نهر آب بیا تا راز موفقیت را به تو بگویم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به كنار رود رفت.
سقراط از او خواست كه دنبالش به راه بیفتد. جوان با او به راه افتاد. به لبه رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانه آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.
جوان نومیدانه تلاش كرد خود را رها كند، امّا سقراط آنقدر قوی بود كه او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند كه رنگش به كبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.
همین كه به روی آب آمد، اولین كاری كه كرد آن بود كه نفسی بس عمیق كشید و هوا را به اعماق ریهاش فرو فرستاد. سقراط از او پرسید "زیر آب چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا." سقراط گفت: "هر زمان كه به همین میزان كه اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی كرد كه آن را به دست بیاوری؛ موفقیت راز دیگری ندارد".
: فاطمه
یک عده را باید نگهداشت تا ببینی قسمتت هستند یا نه!
نباید رهاشان کرد به امانِ خدا
گاهی قسمت، دست گذاشته زیرِ چانه اش
که ببیند آدم چه میکند، تا کجا پیش میرود .
سر به سرِ آدم میگذارد، دور میکند.
قایم میکند پشتش و میگوید : باد برد
تا ببیند چقدر دنبالش میروی. چقدر پی اش را میگیری
که داشته باشی اش، که نگذاری بی هوا برود ...
هر چیزی را نباید رها کرد به امیدِ قسمت!
خودِ قسمت هم گاهی امیدش به آدم هاست و زیرِ لب میگوید : چه بر سرِ بودنِ هم میآورید .
وقتی میگویم " زن ها "
منظورم واقعاً زنهاست !
همانهایی که بینی و ابرو و لب و چانه و ...
همه اش مال خودشان بوده از ابتدا
همانهایی که مغرور و
خود شیفته نیستند
اما
به خلقتشان، هرچه هست
میبالند و خود را
همانطورساده وزیبادوست میدارند.
همانهایی که میخواهند
فقط شبیه خودشان " زن "باشند
و نه شبیه هیچ زن دیگری
وقتی میگویم " زن ها "
منظور همانهاییست که
بوی عطر نگاه پراز مهرشان
از " کریستین دیور " و " کوکو شانل"
هم ماندگار تراست !
و
لطافت دست یاری گرشان را
هیچ لوسیون گران قیمتی
یاد آور نمیشود
زنهایی که آراسته اند
اما
بعد از شستن صورت هم
هنوز میشود آنها را شناخت !!
زنهایی که زیبا میپوشند
اما
زنهایی که در پی لوندی و دلبری نیستند
اما
جذابیت درونشان
هر اهل دلی را به راه می آورد
بعضی هاشان
خانه می مانند و آب میشوند
بعضی هاشان
بیرون میروند و نان میشوند
و من
وقتی میگویم " زنها "
منظورم واقعاً همین زنهاست
" همیشه باید یک کسی باشد که حتی اگر به جای کلمات فقط سه نقطه گذاشتی در یک صفحه سفید ،
بدانی که می داند یعنی چه ! . . .
همیشه باید کسی باشد ! تا بغض هایت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد !
باید کسی باشد که وقتی صدایت لرزید ! بفهمد !
که اگر سکوت کردی بفهمد ! باید کسی باشد !
که اگر بهانه گیر شدی ! بفهمد !
باید کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن ! نبودن ! بفهمد !
باید کسی باشد که اگر حرف های بی معنی زدی بفهمد !
باید کسی باشد بفهمد که درد داری ! که زندگی درد دارد ! بفهمد که دلگیری ! بفهمد که دلت برای چیزهای
کوچک تنگ شده !!!
همیشه باید کسی باشه که وقتی دلت گرفت سرتو بزاری رو شونش تا میتونی بباری
ولی نیست . . . .
مراحل درس خواندن
1-انکار: بیخیال فعلا وقت هست
2- عصبانیت: چرا زودتر شروع نکردم؟ چرااااااااااااااااا؟
3- چانه زنی: اگر یه صفحه رو تو پنج دقیقه بخونم 458 صفحه رو...
4-افسردگی- نمیشه وقت کم میارم...
5- پذیرش: بدبخت شدم بهتره برم بخوابم.
خدایی همین مدله دیگه
نمیـבانستم בلتنگی،، בل نازڪم میڪنـב...
انقـבر ڪه به هر بهانه ڪوچڪے چانه ام بلرزב و چشم هایم خی๛ اشڪ شوב..!!
نمیـבانستم בلتنگی،، ضعیفم میڪنـב...
آنقـבر ڪه ڪوه استوار غرورم زیر بار نـבیـבنت ڪمر خم ڪنـב..!!
نمیـבانستم בلتنگی،، ڪوבڪم میڪنـב...
انقـבر ڪه בر نبوבنت ساعتها گوشه اے بنشینم و با همه
בنیا قهر ڪنم..!!
نمیـבانستم...........!!
خدایا... دستانم را زده ام زیر چانه ام، مات و مبهوت نگاهت میکنم. طلبکار نیستم! فقط مشتاقم بدانم ته قصه چه میکنی با من؟