اگه میبینی داری زور میزنی تو چت، هی دنبال ی موضوع میچرخی که کش بدی صحبتو، تمومش کن؛ اون چت، چت تو نیست.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی چرخی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
من به این قوم پر از رنگ و ریا شک دارم
به خدا گفتنشان وقت دعا شک دارم
از جفایی که به این مردم بیچاره کنند
به مسلمانی شان هم به خدا شک دارم
در پی قبله نما هر طرفی سجده کنند
به درستی همان قبله نما شک دارم
آنچنان بوی ریا درهمه چا پیچیده
به نسیم خنک باد صبا شک دارم
هر چه درد است و بلا بر سر ما آمده است
من به این قصه تقدیر و قضا شک دارم
آنقدر ثانیهها سخت به ما می گذرد
که به چرخیدن این عقربهها شک دارم
جای من قعر جهنم شده در مذهبشان
چون به هرمسئلهی بی چون و چرا شک دارم
همه مون میدونیم که ته دل بستن یه دل شکسته ست ، ولی شاید تو این دنیا همون دل بستن برامون حکم یه امید واهی رو داره ، یه سراب وسط یه بیابون خشک ، که دنیامونو قشنگ کنه ، امید به اینکه راحتمون کنه از تکرار غصه ها ، انگاری یه چاقو دستمون گرفتیم و میچرخیم بین آدما تا یه صورت مهربون ببینیم و بگیم میشه راحتم کنی ازین تکرارِ پوچ؟
. .
لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد. هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد. او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"
ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم
یادت باشه دنیا هیچوقت کامل مطابق میل تو نچرخیده، نمیچرخه و نخواهد چرخید.
. .
یکی دیگه از قوانین زندگی اینه که
زیاد مثل پروانه دور کسی بچرخی
میگیره خشکت میکنه میذاره لایِ دفتر خاطراتش
"کسی که یک عمر بنز سوار شده
ترجیح میده پیاده راه بره، اما سوارِ هر چهارچرخی نشه"
شاید دلیل تنهایی خیلیامون شبیه
همین مثال بالا باشه..
یک دم بیا با عاشقان دستی بچرخان و برو
چرخی بزن، مستی نما، دل را بشوران و برو
- مولانا
مثل یه پرگار هی دور خودمون میچرخیم بدون اینکه به چیزی که میخوایم برسیم...
. .
از این دست به اون دست چرخیدن که دیگه انقد قیافه گرفتن نداره