#داستانک
#معنی_زن
از حکيمي پرسيدند:
معني زن چيست؟
با تبّسم گفت: لوحي از شيشه است
که شفّاف بوده و باطنش را مي تواني ببيني.
اگر با مدارا او را لمس کني
درخشش افزون مي شود
و صورت خود را در آن مى بيني
اما اگر روزي آن را شکستي
جمع کردن شکسته هايش بر تو سخت مى شود
اگر احياناً جمعش کرد✨
که بچسباني بين شکسته هايش
فاصله مي افتد
و هر موقع دست به محل
شکستگي بکشي دستت زخمي ميشود.
زن اينچنين است پس آن را نشکن
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی چيست
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اگر فرزندتان از شما پرسيد بدترين كاری كه میتواند انجام بدهد چيست ؟
بگوييد اين است كه بدون فكر كردن سخن بگويد ...!
تفرد چيست؟
تفرد فرآيندى است كه بايد در زندگى رخ دهد تا ما انسانهاى كاملى شويم.
انسان بودن براى ما يك امكان بالقوه است نه بالفعل، آنچه كه در ابتدا بالفعل است، حيوان بودن ماست .
فقط عده اى از ما انسان شده و عده اى ديگر انسان نخواهند شد .
به نظر مى رسد كه انسان شدن مشكل باشد !
"گوردن آلپورت" مى گويد:
تنها ٢٪ مردم جهان به اين مرحله انسان شدن مى رسند. ٩٨٪ ديگر انسان بالقوه و حيوان بالفعل به دنيا مى آيند و انسان بالقوه و حيوان بالفعل هم از دنيا مى روند.
اگر موفق شدید خود را به یاد آورید،
اگر موفق شدید ميان آنچه كه بين خودتان و تكبر، خشم، نفرت، شهوت و ولـع شماست، تمایز قائل شوید
آنگاه خویشتن را درخواهید یافت و این آغاز تفرد شماست!
نظریه های شخصیت - گوردن آلپورت
گاهي آدم در يك رابطه دچار دوگانگي احساسي مي شود. يعني مي ماند كه دليل فراموش نشدن آدم رفته ي زندگي اش چيست!!
در چنين شرايطي گاه ديدار دوباره مي تواندنقش تعيين كننده ي داشته باشد.
در اولين ديدار بعد از مدت ها دوري و فاصله، براحتي مي توان تفاوت سوتفاهم را از يك احساس عميق تشخيص داد و بعد با خيال راحت به آدمِ حذف شده، ديگر فكر نكرد.
از هنگامي ک خداوند مشغول خلق زن بود شيش روز ميگذشت. فرشته اي ظاهر شد و گفت: چرا اين همه وقت صرف اين يکي ميفرماييد؟ خداوند پاسخ داد: دستور کار اورا ديده اي؟
بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، ک همگي قابل جايگزيني باشند، بايد بتواند با خوردن غذاي شب مانده کار کند. دامني داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جاي دهد، بوسه اي داشته باشد ک بتواند همه دردهارا، از زانوي خراشيده گرفته تا قلب شکسته را درمان کند. او ميتواند هنگام بيماري خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند.
فرشته نزديک شد و به زن دست زد و گفت: اما پروردگارا او را خيلي نرم آفريدي.
خداوند : بله نرم است اما او را سخت هم آفريده ام تصورش را هم نميتواني بکني ک او تا چه حد ميتواند تحمل کند و زحمت بکشد. آنگاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد و گفت اشک براي چيست؟
خداوند گفت: اشک وسيله ايست براي ابراز شادي، اندوه، درد، نااميدي...
فرشته متاثر شد و گفت: زن ها قدرتي دارند ک مردان را متحير ميکنند.
خداوند گفت: اين مخلوق عظيم فقط يک عيب بزرگ دارد
فرشته گفت: چه عيبي؟
خداوند فرمود : پارک دوبل بلد نيست"
*گفتـــــ: زيبــــا مي شوے!
گفتمــــ :زيبا هستمــــ
*گفتـــــ : زيباتر مے شوے
گفتمــــ : زيبـــــاتر هم شدمـــ...
*گفتــــ : تو زيبايے را دوست ندارے!
گفتمــــ :ا تفاقا هم زيبايے را و هم خالق زيبايے را
*گفتــــ: يك بار هم كہ شده زيبايے را تجربه كن..حس خوبے است
گفتمــــ: من هميشہ حس خوبے دارم!
*گفتـــــ: محال است!*
*گفتمــــ : تو ميدانے زيبايے چيست؟
گفتــــــ: زيبايے تعريف كردنے نيس...حس كردنے ست
*گفتمــــ : انتهاي زيبايے براے تو "خداست" يا "مردم"؟
گفتــــــ: حتما "خـــــــدا"
*گفتمــــ: چقدر بہ اين حرفت ايمان دارے؟
گفتـــــ: نمے دانم!
*گفتمـــــ: پس هيچ گاه مـــــــزه زيبايے را نچشيدے!*
از صداي گذرآب بود
که من فهمیدم:
تندتر از آب روان ،
عمر گران مي گذرد ...
زندگي را نفسي
ارزش غم نيست!
آنقدر سير بخند
كه نداني غم چيست!
مردي با اسب و سگش درجادهاي راه ميرفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقهاي فرود آمد وآنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پيش رفت.
گاهي مدتها طول ميكشد تا مردهها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.پياده روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز ميشد و در وسط آن چشمهاي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"
دروازهبان: "روز به خير، اينجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنهايم."
دروازه بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "ميتوانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان ميخواهد بوشيد."
- اسب و سگم هم تشنهاند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعهاي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازهاي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز ميشد. مردي در زير سايه درختها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: " روز بخير!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنهايم . من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگها چشمهاي است. هرقدر كه ميخواهيدبنوشيد.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگيشان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، ميتوانيدبرگرديد.
مسافر پرسيد: فقط ميخواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي ميشود! "
-كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما ميكنند. چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا ميمانند...
الهـي!
باز آمديم با دو دست تهي، چه باشد اگر مرحمي بر خستگان نهي..
الهـي!
گرفتار آن دردم كه تو دواي آني و در آرزوي آن سوزم كه تو سرانجام آني...
الهـي!
هر دلشده اي با ياري و غمگساري و مــــن بي يار و غريبم...
الهـي!
چراغ دل مريداني و انس جان غريباني، كريما آسايش سينه محباني و نهايت همت قاصداني...
جرم من زير حلم تو پنهان است و تو پرده عفو خود بر من گستران...
الهـي
اين چيست كه با دوستان خود را كردي كه هر كه ايشان را جست ترا يافت و تا ترا نديد ايشان را نشناخت...
الهـي!
عاجز و سرگردانم ، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم
الهـي!
بر تارك ما خاك خجالت نثار مكن و ما را به بلاي خود گرفتار مكن...
الهـي!
چون به تو بنگريم شاهيم و تاج بر سر و چون بخود نگريم خاكيم و از خاك كمتر...
الهـي!
هر كس تو را شناخت هرچه غير تو بود بينداخت
خواجه عبدالله انصاری
منتظرماندن براي تاييد پست چيست ؟
همان دق دادن از نوع مجازي ست كه توسط شخص مدير 1جمله انجام ميگيرد وبا تعدادي لايك خوردن پست، فرد موردنظر از دق مرگي به ذوق مرگي تغيير پيداميكند .
چيزي شبيه اين روزاي ما