"بوسه زندگی" نام این عکس معروف است که توسط جی دی تامپسون در سال ۱۹۶۷ گرفته شده است! کارگری در حال تنفس دهان به دهان به همکارش که دچار برق گرفتگی شده است ....
.️اینجاست که شاعر میگه:
خواهشا یک بوسه از دمنوش لب در نسخه پیچ
شاید این درد لبم با بوسه ات درمان شود...
#آلاله_رازدان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کارگری
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
این چت بالا زندگی منو تغییر داد
b
تنها کارگری میشناختم که میلیونر شد , و رازشو ازش پرسیدم و این چت برای اون زمان و زندگیم تغییر کرد
این چت بالا زندگی منو تغییر داد
Gz
تنها کارگری که میشناختم میلیونر شد و این چت برای اون موقعس
یکی هم نگفت پسری ک کارگری میکنه تا خرجشو در بیاره جذابه
به سلامتی پدری که با لباسای خاکی میره کارگری واسه سیر کردن شکم زن وبچش ولی بچش خجالت میکشه بگه اون بابامه
حرف زیاد داریم اما
ما همه کارگریم
از کوره اگر در برویم
آجر می شود نانمان!!!
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری
برای سیر کردن شکم بچه اش ، اما بچه اش خجالت میکشه به
دوستاش بگه این پدرمه.
به سلامتی پدری که لباس خاکی
و کثیف می پوشه می ره کارگری
برای سیر کردن شکم بچه اش
اما بچه اش خجالت می کشه به دوستاش بگه این پدرمه
دوست دارم در مورد همه چیز فکر کنم
درباره کلبه متروک وسط باغ
درباره رودی که تبدیل شده به یک جاده
درباره چوپانی که بره اش را وسط کوهها گم کرده
درباره ی حسرت پیرزن بیمار برای رفتن به امامزاده بالای تپه
درباره کارگری که دوست دارد یک روز مرخصی با حقوق بگیرد
و درباره خودم که چقدر بی فکرم
به سر آستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب نخند
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری نخند
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند. نخند
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش
جمع شده نخند
به دستان پدرت،
به جارو کردن مادرت،
به همسایه ای که هر صبح نان
سنگک می گیرد،
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده ی آژانسی که چُرت می زند،
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند،
به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند،
به پارِگی ریز جوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده،
به مسافری که سوار تاکسی می شود و بلند سلام می گوید،
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند
کیسه میوه و سبزی،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
به مردی که دربانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی، نخند
نخند ، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای
آدمها بخندی
که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند
آدمهایی که هر کدام برای خود و خانواده ای همه چیز و همه کسند!
آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،
بار می برند،
بی خوابی می کشند،
کهنه می پوشند،
جارمی زنند
سرما و گرما می کشند،
وگاهی خجالت هم می کشند،…….خیلی ساده