عین ناخونک زدن به بال کبابی داغ از روی منقل ؛ عین نوری که وسط یه چرت پاییزی میوفتاد رو صورتم و گرم میشدم عین لم دادن رو کاناپه وقتی تازه انیمیشن نمو رو خریده بودم عین وقتی که آخرین تیکه پیتزامو صحیح و سالم از یخچال در آوردم ، عین اون روزی که ماشینم دقیقا کنار مکانیکی پنچر شد ، عین اون لحظه که از شدت سرما دستامو بهم میمالیدم و یهو شومینه روشن میشد ، عین وقتی از مدرسه میومدم و میفهمیدم که ناهار ماکارونی داریم که بیدار شدم و دیدم تو بغلم خوابت برده ، عین صبحی عین تموم لحظاتی که بخاطرش عمیقا از ته دل خوشحال شدم ؛ دوست دارم ...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کاناپه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
نه تنها فنرا و پیچای تخت شل بشه
که کاناپه ام زوارش دربیاد
60 سال دیگه وقتی لم دادیم روی کاناپه و آلبوم عکسامونو نگاه میکنیم و بهم میگیم از پسش بر اومدیم
شــــدم
یــــه
آدم مــریــض
که تــوی CCU نیـــــست
امـــــا روی کاناپه
کُـمـــاســـت
آنقدر از حادثه پرم که وقتی به خانه می رسم، تلویزیون لم می دهد روی کاناپه تا مرا تماشا کند !
رو کاناپه لم میدی
مردم شهرو بد دیدی
از مخ دردا رو رد میدی
روزی چندبار مرگ دیدی
اینم کار زیبای یه دوست
وقتی که بچه بودم همش با خودم میگفتم زود تر بزرگ شم تا زورم زیاد بشه
دیگه اون موقع ها فکر نمی کردم اگه بزرگ شم دیگه اگه رو کاناپه خوابم ببره کسی بغلم نمیکنه بزارم سر جام
دیروز مامانم اومد تو اتاق منو کلی زد پرت کرد بیرون کامپیوتر رو از برق کشید
بعد با ی ضربه حرفه ای منو انداخت رو کاناپه
ولی ی اشتباه تاکتیکی داشت
گوشیمو نگرفت....الان با گوشیم در خدمتتون هستم
ﻣﺮﯾﺾ ﺍﻭﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗـﻮ ﺳـﯽ ﺳـﯽ ﯾـﻮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ،ﻣﺮﯾﺾ ﻣﺎﺋﯿﻢ
ﮐﻪ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺭﻭ ﮐﺎﻧﺎﭘﻪ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﯽ ﺗﻮ ﮐﻤﺎ
باید طور دیگری می شد ..
من داستان را جور دیگری نوشته بودم ..
مثلا تو بیایی
در آن سوی کافه بنشینی
و قهوه چی فنجان دلتنگت را
با همان همیشگی پر کند
مثلا من دزدکی نگاهت کنم
و بخندی
و بخندم
با صدای بلند بخندم
بگذار باران هم بیاید
اصلا چتر نداشته باشیم
تجریش دور سرمان بچرخد
یا می شد بی خیال این دیوانه بازیها
روی کاناپه دراز بکشیم
برایت چای بیاورم
به تلویزیون فحش بدهیم
در آغوش بکشی ام
و من دستهای کبودم را نشانت بدهم
که سُر خورده ام روی برفها
و تو به سر به هوایی ام بخندی
بخندم
با صدای بلند بخندم ..
باید طور دیگری می شد ..