کپشن های مربوط به کتلت

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کتلت

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

کاش همون‌جور که سیب‌زمینی و کتلت خیلی چرب رو میذاریم توی دستمال کاغذی تا روغنشون بره، میتونسیم دور خودمونم دستمال بپیچیم چربی‌مون حذف شه.

یه خوبی بزرگ مامان بودن اینه که تا دلت بخواد یواشکی سیب زمینی سرخ کرده و کتلت پای گاز میخوری هیچ کسم دعوات نمیکنه

ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم.
بابام می گفت:
نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت.
دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله.
پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند ، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود .

صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا.
برای یک لحظه خشکم زد.

ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم.

اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند ومیامدند تو،روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند؛ قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند.

برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد.
آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند.
من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود؛ خسته بودم.تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم...
چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید!

شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید.
پرسیدم:
برای چی این قدر اصرار کردی؟

گفت:
خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم:
ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم.

گفت:
حالا مگه چی شده؟

گفتم:
چیزی نیست ؟؟؟ !!!
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.

پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت:
دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟

تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم !
پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
وقتی شام آماده شد،
پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت.

مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد.
خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
پدر و مادرم هردو فوت کردند.

چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت:
نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟
نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟!
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد:

"من آدم زمختی هستم"

زمختی یعنی:
ندانستن قدر لحظه ها،
یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها،
یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها.
حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟

آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛
فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه...
میوه داشتیم یا نه...
همه چیز کافی بود:
من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک .
پدرم راست می گفت که:
نون خوب خیلی مهمه.

من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم،
اما کسی زنگ این در را نخواهد زد،
کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد.
اما دیگه چه اهمیتی دارد؟
چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی...!
زمخت نباشیم!

بعضیا یه جوری به خدا میگن
اوس کریم








انگار اومده سقف خونشونو گچ کاری کرده
بابا خداستااااا
خداااا
میزنه کتلتت میکنه هاااا :|

کتلت دستپخت هر مامانی مثل اثر انگشتشه!
امکان نداره هیچ دو تا مامانی در دنیا شبیه هم کتلت بپزن :-))

کتلت یه اخلاقی داره
اگه صـــدتـام درست کنی
آخر به همه سه تا می رسه :||

مجری :چه فیلمی میخواید ببینید؟
کلاه قرمزی: ;کلابلانکا
پسر عمه زا : ارباب کتلتها
ببعی :درباره بی بی
فامیل دور : دور شهر بی دفاع
گابی : بر گاو رفته

سر کوچمون یه ساندویچی باز شده که زده:

اسنک, اسنک, کتلت!!
.
.
.
انصافا دست و بالم خالیه وگرنه بغلش یه مغازه میزدم و می نوشتم:
کتلت کتلت به گوشم!!!

یه مغازه هست رو شیشه‌ش نوشته "اسنک اسنک کتلت" !!!
کاش پول داشتم مغازه بغلیش رو می خریدم روش مینوشتم "کتلت به گوشم" :|

ب مامیم میگم :شام چی داریم؟
میگه :آنچه گذشت!
میگم :غذای جدیده؟
میگه :عارع…
میگم :خوحالاچیاداره توش، واسه سلامتی خوبه؟
میگه :هرچی تواین هفته پختمو کوفت نکردی قاطی کردم دوتا تخمرغم زدم و مث کتلت سرخش کردم!
اگه اینم کوفت نکنی فرداشب پس ازسالها داریم..
اصن من چی بگم !

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

همونجور, سیبزمینی, کتلت, خیلی, میذاریم, دستمال, کاغذی, روغنشون, میتونسیم, خودمونم, بپیچیم, چربیمون, خوبی, بزرگ, مامان, بودن, اینه, بخواد, یواشکی, کرده, میخوری, دعوات, نمیکنه, پیاز, رنده, کردم, سینک, چارم, جاری, یخچال, شکستم, گوشت, ریختم, ماهیتابه, اولین, خوابوندم, برای, خودش, خفیفی, زدند, پدرم, بازم, تازه, آورده, شوهرم, نونوایی, نداشتیم, بابام, مهمه, بازنشسته, کاری, ندارم, گرفتم, میگیرم, بالا, اومد, دوید, دوست, آدمهاست, بیشتر, دوستش, دارند, البته, زیاد, شامل, مادرم, صدای, اصرار, تعارف, دعوت, لحظه, خشکم, خانواده, نچسبی, هستیم, همدیگه, بوسیم, کنیم, قربون, صدقه, نمیریم, سرزده, بدون, جایی, اینجوری, نبودن, ومیامدند, روزی, هفده, تلفنی, زدند؛, رفتند, قبیله, بودند, همین, فهمید, مغایر, اصول, تربیتی, وارد, شدند, اصلا, خوشحال, نشدم, خونه, مرتب, بود؛, خسته, بودم, برگشته, میوه, چیزهایی, الان, وقتی, فکرش, خنده, میاد, لعنتی, رسید, آشپزخونه, مهمان, بریزد, درهم, رفته, پرسیدم, کردی, دیدم, داریم, گفتم, بخوریم, فردا, درست, حالا, چیزی, نیست, گوجه, فرنگی, عصبانیت, بیرون, آوردم, دختر, ببخشید, مزاحمت, شدیم, میخوای, نونها, برات, ببرم, یادم, افتاد, بهشون, سلام, نکرده, تمام, جوجه, کوچولو, آماده, بهانه, گیاه, خواری, قاشق, سالاد, کنار, بشقابش, بازی, خورده, نخورده, خداحافظی, کردند, داستان, فراموش, پانزده, گذشت, هردو, ازسرم, نکنه, صحبت, شنیده, تصورش, مهره, پشتم, دردی, دشنه, نشیند, راستی, سنگک, تشکر, نکردم, آخرین, قطره, محزونی, واقعا, چهار, اهمیتی, حقیقت, صورتم, زمختی, هستم, یعنی, ندانستن, نفهمیدن, توجه, جزییات, احمقانه, ندیدن, ترین, آشپزخانه, خالی, چنگال, بکشم, چقدر, براشون؛, آمدند, تمیز, کافی, روسری, روزها, بخوام, تونم, نخواهد, دستهاش, منتی, مهربونی, دارد, دستش, دادی, اهمیتشو, نباشیم, بعضیا, میگن, کریم, انگار, اومده, خونشونو, خداااا, میزنه, کتلتت, هاااا, دستپخت, مامانی, انگشتشه, امکان, نداره, دنیا, شبیه, بپزن, اخلاقی, صدتام, مجری, فیلمی, میخواید, ببینید, کلاه, قرمزی, کلابلانکا, ارباب, کتلتها, ببعی, درباره, فامیل, دفاع, گابی, کوچمون, ساندویچی, اسنک, انصافا, بالم, خالیه, وگرنه, بغلش, مغازه, میزدم, نوشتم, گوشم, شیشهش, نوشته, داشتم, بغلیش, خریدم, مینوشتم, مامیم, میگم, میگه, آنچه, غذای, جدیده, عارع, واسه, سلامتی, خوبه, هرچی, تواین, هفته, پختمو, کوفت, نکردی, قاطی, دوتا, تخمرغم, سرخش, اینم, نکنی, فرداشب, ازسالها,