به جای تمرکز بر چیزهایی که علاقه ای به آنها ندارید، بر علایقتان تمرکز کنید.
زیبایی ها را در هر چیزی پیدا کنید و به آنها بنگرید.
سختی ها خودشان شما را پیدا میکنند، پس چرا شما برای پیدا کردنشان زمان بگذارید؟؟
برایان تریسی یک نصیحت بسیار معروف دارد:
هیچ وقت٬ هیچ وقت چیزی را که دوست ندارید برایتان اتفاق بیافتد، به زبان نیاورید!!!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کردنشان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
وقتی خانه تکانی می کنی چیزهایی پیدا می شوند که مدتی برای پیدا کردنشان زمین و زمان را بهم ریخته ای و از نبودنشان اعصابت خط خطی بوده...
امروز که آن گمشده هارا می بینی
میفهمی که زندگی بدون آنها هم جریان خود را داشته...
دنیا هم همینطور است امروز هستیم فردا نه...
و در نبودمان جایگزین هایی هستند
تا دنیا از حرکت نایستد...
خانه تکانی این مزیت را دارد که به ما یاد می دهد...
هیچ تقدیری فاجعه نیست...
تلاش کنیم ولی بقیه را واگذار کنیم به وجود بی همتای او...
مــــن
به جـــــای خالیِ بعضـــی ها
بشتـــــر از خودشـــــان عادت کرده ام
اعترافِ تلخی ست
اما من اعتراف می کنم
گرچه تلخی این اعتــــــراف سخـــــت است
اعتـــــــراف میکنم که امــــروز
از نبودن خیلــــــی ها خوشحالــــــــم
و از حذف بعضـــــی ها از زندگی ام خوشحال تر
مــــــن
عـــادت کرده ام به جـــــای خالــــی ها در زندگــــی ام
عــــــادت کرده ام
به نبــــــودنشان
به رفتنشــــان
به زخـــــــم هایشان
امــــا...
این تنهــــــایی ها...
وای از این تنهـایی ها که چندگاهی ست خستـــــــــــــه ام کرده است
قلبم درد میکند
سرم گیج مـــــی رود
نبضم کند مــــی زند
انگـــار که هیچ اتفـــاقی حالم را خوب نمی کند
حبس کرده ام خــــود را در اتاقی که
از در و دیــــوارش صـــــدای غـــم به گوش می رسد
گوشه گیر شده ام
و از آدم هــــــا فـــــراری...
حس بیماری دارم که هر چه تقلا میکند برای خلاصی
مرگ به سراغش نمی آید
دلم گرفته است
از این آدم ها
که هر روز سنگی تر و بی رحم تر میشوند
و روحت را می خراشند
از آدم هایی که با حرف هایشان
خنجر میکشند بر قلبت
و با خون َش قهقهه میکشند بر روی لبهایشان
برای دلبری دیگری
از آدم هایی که
با نگاه های سَردِشان
آتش مهربانی را در دلت خاموش میکنند
از آدم هایی که
پای درد دلهایت مینشینند و
آن گاه تمام حرف هایت را
انگشتری میکنند بر دستانشان
مدام آن را به رخ َت میکشند
از آدم هایی که
تمامت را می بَرَند
حِست را
نازت را
طرز لباس پوشیدنت را
علایِقت را
رفتارت را
مهربانی هایت را
حتی عشقت را...
به خیالشان که این ها گرفتنی ست
نمی دانند
مثل تو تنها یکی ست
هر چقدر هم که تقلا کنند و ظاهرشان را شبیهَ ت کنند
احساس ها و نازها و رفتار ها و مهربانی ها
ذاتی ست
دلم گرفته است
از دنیایی که هر روز خاکستری تر میشود
کاش کسی بود که
پای حرف هایت می نشست
من خسته ام از این زندگی مجازی
از این درد دل های مجازی
از این همراهی های مجازی
از این گریه های مجازی
از این آغوش های مجازی
دلم میخواهد باز گردم به گذشته
به روز هایی که بوی خاطراتش
هنوز لای آلبوم های ِ قدیمی ام هست
روز هایی که آدم های قصه یِ من
هنوز بی مهری ها را
نیش زدن ها را
سرد بودن ها را
یاد نگرفته بودند
ببار باران
ببار بر من و تنهایی هایم
ببار بر من و خستگی هایم
بشوی غبارِ خاکستریِ دلم را
تازه کن روحِ خسته ام را
نفس بده به لحظه هایم
ببار که بارشِ قطره هایت
در دلِ تابستان
تبِ مردادی ام را پایین بیاورد
ببار تا زیر قطره هایت اشک هایم پنهان بماند
بارش َت که تمام شد
نقاب خنده را بَر میدارم
و بَر صورت رنگ پریده ام می زنم
باید همه چیز عادی به نظر برسَد
هیس.....! چیزی نگو
این حرف ها بین من وتو و دَر و دیوار هایِ این اتاق بماند
تو بارانی....
زلال و پاک و بخشنده
نمی دانی انسان بودن چیست!!
که گَر میدانستی هیچگاه نمیباریدی پیش چشم هایشان
انسان که باشی باید خیلی چیز ها را پنهان کنی
انسان که باشی حرف هایت تا ابد در دِلت می ماند
انسان که باشی زندگی میان انسان ها سخت می گُذرد
آن قدر سخت که
عادت میکنی به جای خالیشان
حتی به حذف کردنشان از زندگیت
و فراموشیشان در یاد و خاطِرَت
آن گاه اِعترافاتَت را بلند بلند فریاد میزنی
و می نویسی...
می نویسی تا یادِ قلبت باشد
شیرینی این اِعترافِ تلخ.
دلم گرفته است باران
ببار بر من و تنهایی هایم
انصاف نیست که رفتن آدم هاباخودشان باشد,فراموش کردنشان باما...
بعضی وقتا
بغض هایم آنقدر سنگین میشود که
نه زبانم قدرت شکستنش را دارد
و نه چشمهایم قدرت سبکتر کردنشان را
بعضی وقتا سنگینی بغض هایم را
به کمک انگشتم
بر روی کیبورد غم زده سیاه پوشم اندکی سبک می کنم
بعضی وقتا نیاز به گوش دارم
گوشی مطمئن
گوشی همراز
بعضی وقتا چشمهایم
قدرت حرکت ندارن
و به نقطه ای خیره میشن
و یادشان می رود که کارشان چیست؟!
بعضی وقتا...
چقدر زیاد شده اند بعضی وقتای این روزهایم...