آخ آقای عباس معروفی شما چقدر ما رو درک کردی که اینو نوشتی:
"روحِ آدم را میجوند
تا حرفِ خودشان را به کرسی بنشانند؛
نه به عشق فکر میکنند
نه به گذشتهها
و یادشان نمیآید که روزی، روزگاری
گفتهاند: «دوستت دارم»…!"
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کرسی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
کرسی را یادتان هست؟
نه سرما سرمای آن روزهاست،
نه حال ما مثل گذشتهست
ما گول خوردیم.
فکر کردیم گوشی هوشمند دست بگیریم و با انگشت تصویرهای حیرتانگیز را جا به جا کنیم همه چیز سادهتر و هیجان انگیزتر میشود.
ولی گیر افتادیم.
زمان از دستمان در رفت.
همه چیز سختتر شد.
روحِ آدم را میجوند
تا حرفِ خودشان را به کرسی بنشانند؛
نه به عشق فکر میکنند نه به گذشتهها
و یادشان نمیآید که روزی، روزگاری
گفتهاند: «دوستت دارم»…!
#عباس_معروفی
•
گرمای کرسی عطر گلهای شمعدونی کنارِ پنجره و نوری که فضای اتاق را رونق بخشیده خود خود آرامشه ..
- نوستالژی
♡
✿ کپشن خاص ✿
روحِ آدم را میجوند
تا حرفِ خودشان را به کرسی بنشانند؛
نه به عشق فکر میکنند نه به گذشتهها
و یادشان نمیآید که روزی، روزگاری
گفتهاند: «دوستت دارم»…!
#عباس_معروفی
- روحِ آدم را میجوند،
تا حرفِ خودشان را
به کرسی بنشانند..!
نه برگ گلی به شاخههامیماند،
نه هیچ کسی بهجز خدامیماند...
خوش باش و بدی مکن که از ما تنها،
یک خوبی و یک بدی به جا میماند...
در این عصر کرسی دلتون گرم
بالا رفتن سن حتمی است ...
اما اینکه روح تو پیر شود،
بستگی به خودت دارد ...!
زندگی ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ ...
ﻫﺮ ﻓﺼﻠﺶ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺑﺨﻮﺍﻥ:
ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﮐﺎﺷﺖ ﺑﺎ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﺮﻗﺺ،
ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﭽﺮﺥ،
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ...
ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﻨﺸﯿﻦ،
ﺑﺎ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺮﺳﯽ ﺑﻨﺸﯿﻦ
حافظ ﺑﺨﻮﺍﻥ ...
ﻭ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ ...
ﻣﺒﺎﺩﺍ ! ﻣﺒﺎﺩﺍ ... مبادا ...
زندگی ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ!
کودکی
پدربزرگ
قصه
کرسی
پاکی
دل خوش
آرامش
زندگی همین روزها بود...
هیچ وقت دوستم سجاد را از یاد نمی برم ... پسری بود مودب و البته کمی مذهبی . دوچرخه ای داشت بسیار زیبا و به قول معروف دنده کلاجی . 2 کمک فنره و چه و چه !
بسیار وابسته به دوچرخه مشکی رنگش ...
تماما به او می گفتم حیف است ... چفت و بندش کن ! نا غافل دزد می زند و داغش به دلت می ماند !
او هم در جواب می گفت : قفل می خواهم که چه ! روزی یک بار برایش آیت الکرسی میخوانم که نبرند ! خدا پناهش است ...
شش ماهی جواب داد اما امان از دزدی که نمی دانست این دوچرخه آیت الکرسی خوانده شده است . برد !
داغش ماند به دلش و یک عمر غلط کردم !
حالا شده داستان ما !انگار آیت الکرسی خوانده ایم برای عشقمان و هر روز دوستت دارم های بی عمل !
می برند آقا ! داغش به دلتان می ماند ! عمل کنید ...
: «سیمین.یکتا»