نمیدونم دلیل سردردم کمبود آبه یا کمبود یه سلاح کشتار جمعی توی دستم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کشتار
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
صادق هدایت جمله خیلی قشنگی داره:
میگه که "اندوه که از حد بگذرد جایش را میدهد به یک بیاعتنایی مزمن. دیگر مهم نیست بودن یا نبودن، دوست داشتن یا نداشتن. آنچه اهمیت دارد یک کشتار رخوتناک حسی است که دیگر تو را به واکنش نمیکشاند و در آن لحظه در سکوت فقط نگاه میکنی و نگاه میکنی."
اگر کشتارگاه ها دیوارهای شیشه ای داشتند همه گیاه خوار میشدند …
..
نا امیدکنندهترین
ننگها ، ننگ نادانی است
که گمان میکند
همه چیز را میداند
در نتیجه به خود
اجازهٔ کشتار میدهد ....!
. .
چشمات،
خطرناک ترین سلاح کشتار جمعی دنیاست.
- |♡
.️.
قیصر امین پور چه زیبا گفت :
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کﻠﻤﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :
"ببخشید"
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﮔﻔﺖ:
" ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ "
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ "
با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟
چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟
گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ....
کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست.
گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ
ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ....
انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ....
شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ ...
آدمها را بفهمید، دل،آلزایمر نمی گیرد.
قطاری که تو را
از من دور می کند
وسیله ی نقلیه نیست،
وسیله ی کشتار فردی ست!
یکی از مایوس کننده ترین مسائل در قرن بیستم این بود که معلوم شد تحصیل اجباری و پیشرفت تکنولوژی و پیشرفت دانش و فرهنگ به هیچ روی منجر به بهتر شدن آدم ها یا محتاط تر و مهربان شدنشان، آن گونه که در قرن نوزدهم سخت بدان باور داشتند، نمی شود.
و عده ی کثیری از قاتل ها و آدمکش ها و عاملان کشتارهای دسته جمعی اتفاقا عاشق هنر هستند
و به اپرا گوش می دهند
و به نمایشگاه ها می روند
و شعر می سرایند و علوم انسانی و طب می خوانند..
و در میان فیلسوفان این عقیده شیوع بیشتری پیدا کرد که قرن بیستم نقطه ی پایانی بر اومانیسم نهاده است و دوران تازه ای آغاز شده است که آن را پسااومانیسم خواندند،
چون روشن نبود چگونه باید این دوران تازه را تعریف کرد...
" شهر فرنگ اروپا
پاتریک اوئورژدنیک "
توافق که نه. من به یک مذاکرهی خالی هم قانع ام.
وین؟ همین تهران هم کافی ست. شاید یکی از کافههای شلوغ انقلاب. دوتایی بنشینیم و حرف بزنیم. تـو فقط تحریمهایت را بیشتر کنی: که نگـاهت نکنم، که تماسی نگیرم، که دنبالت توی خیابان راه نیفتم. خودت با سلاح کشتار جمعی به جان جهان بیفتی ولی سلاحهای من را ازم بگیری.
چای خوردن با تو پای میز مذاکره بهترین اتفاق دنیاست، حتی اگر دستانت به خون عاشقانِ شهرِ دلم آغشته باشد.
چوپان بالای تخته سنگی رفت و به گوسفندان گفت:
با هم باشید و از هم جدا نشوید تا گرگها آسیبی به شما نزنند!
سپس پایین آمد و گله را به طرف کشتارگاه هدایت کرد .