𝑲𝒆𝒆𝒑 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒉𝒆𝒂𝒅 𝒖𝒑. 𝑮𝒐𝒅 𝒈𝒊𝒗𝒆𝒔 𝒉𝒊𝒔 𝒉𝒂𝒓𝒅𝒆𝒔𝒕 𝒃𝒂𝒕𝒕𝒍𝒆𝒔 𝒕𝒐 𝒉𝒊𝒔 𝒔𝒕𝒓𝒐𝒏𝒈𝒆𝒔𝒕 𝒔𝒐𝒍𝒅𝒊𝒆𝒓𝒔
سرتو بالا بگیر خدا سختترین کشمکشها و نبردهاشو به قویترین بندههاش میسپاره ..️
「♡」
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کشمکش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
Be kind, almost everyone goes through private struggles at some point.
مهربون باش، تقریباً همه تو یه مقطع زمانی دچار کشمکش های خصوصی میشن...
"Sometimes life's hardest struggles end up being blessings in disguise."
"گاهی اوقات سخت ترین کشمکش های زندگی به نعمت هایی ختم می شود."
.࿐
𝕀𝕥'𝕤 𝕙𝕒𝕣𝕕 𝕥𝕠 𝕤𝕝𝕖𝕖𝕡 𝕨𝕙𝕖𝕟 𝕪𝕠𝕦𝕣 𝕙𝕖𝕒𝕣𝕥 𝕚𝕤 𝕒𝕥 𝕨𝕒𝕣 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕪𝕠𝕦𝕣 𝕞𝕚𝕟𝕕.
وقتی قلب و مغزت در حال کشمکش باشن خوابیدن سخته...
.࿐
✿ کپشن خاص ✿
وضعیت خوبی نیس این بلاتکلیفی
نمیدونی حرف قلبتو گوش بدی یا صدای فریادی که از مغزت میاد...
سردرگمی...
قلبت میگه دوستش دارم
مغزت از اونور داد میزنه که تو غلط میکنی اون نمیخوادت
قلبت جواب میده مهم اینه که من میخوامش...
باز مغزت داد میزنه داری خودتو بدبخت میکنیهااااا
قلبت میگه عیبی نداره فدای سرش...
شاهده این کشمکش بین قلب و مغز بودن حالت جنون به آدم میده دلت میخواد داد بزنی که بسه دوتاتون خفه شین ولی زورت حتی به این صداهای درونیتم نمیرسه .
#شقایق_صالحی
Stop doubting your potential because of the struggles you feel now.
فقط به دلیل کشمکش هایی که اکنون احساس می کنی، به توانایی های خودت شک نکن.
.࿐
آدم بعد ی دوره طولانی و کشمکش
و دوره پر از احساسات،
وارد بیحسی تام میشه!!!
. .
✿ کپشن خاص ✿
وضعیت خوبی نیس این بلاتکلیفی
نمیدونی حرف قلبتو گوش بدی یا صدای فریادی که از مغزت میاد...
سردرگمی...
قلبت میگه دوستش دارم
مغزت از اونور داد میزنه که تو غلط میکنی اون نمیخوادت
قلبت جواب میده مهم اینه که من میخوامش...
باز مغزت داد میزنه داری خودتو بدبخت میکنیهااااا
قلبت میگه عیبی نداره فدای سرش...
شاهده این کشمکش بین قلب و مغز بودن حالت جنون به آدم میده دلت میخواد داد بزنی که بسه دوتاتون خفه شین ولی زورت حتی به این صداهای درونیتم نمیرسه .
#شقایق_صالحی
شب ،
شاید
پس از غروبی دلگیر باشد
یا
کشمکشی باشد بین بغض و سکوت
یا اصلا
وهم آور باشد
اما هرچه هست
یکرنگ ست و صادق
تو را
همرنگ شب می خواهم ..
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم ‚ مگو ‚ مگو که چرا رفت ‚ ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشی و ظلمت چو نور صبح
بیرون فتاده بود یکباره راز ما
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سر هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله آتش زمن مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت بتلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم