Control your emotions. It only takes a few seconds to destroy everything you worked hard for.
احساسات خود را کنترل کنید.
تنها چند ثانیه طول می کشد تا همه چیزهایی را که برای آن زحمت کشیده اید نابود کنید.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کشیده
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
مسئله فقط مسئلهی دووم آوردنه. همیشه اون کسی روایتکننده بوده که اون مسیر رو تا انتهاش رفته. هرکسی موند و جا زد اسمش رفت تو لیست قربانیها و من حقیقتا دلم نمیخواد قربانی باشم. اگر قربانی بودنی هم مطرح باشه دلم میخواد قربانی مقصد باشم نه مسیر. چون هرکسی که توی مسیر موند و جا موند لگدمال شد. و تن من برای لگدمال شدن بیش از اندازه کشیده.
عاشقت شده ام،
که هر صبح
کنار آوای چشم هایت بیدار شوم!
عاشقت شده ام
آن قدر که دست هایم، شعر شوند
قلم روی کاغذ بلغزد، سپید شوم!
وقتی حنجره ام
از بازدم تو، جان می گیرد!
عاشقت شده ام
تا انگشت هایم
نامت را با پنج هجای کشیده،
روی ورق پاره های قلبم تا کُند!
کنار انگشت هایم
دوست داشتنت بریزد!
نفس هایم، تو را لمس کند
دنیا کتیبه ای شود، که هر روز
با مهربانی تو گشوده شود!
روی کلماتی، که لبانم را
به شوق بوسیده اند ...
#عرفان_یزدانی
شما رو نمیدونم ولی من گاها دلم میخواد برای کودکی خودم که تقصیری نداشته و رنج های زیادی رو به دوش کشیده ساعتها گریه کنم.
گاهی وقتا غم بیشتر از هر وقت دیگهای به دلت سر میزنه، نمیتونی به راحتی فراموش کنی، بگذری و ماسک لبخند همیشگی رو به لبت داشته باشی؛ بخوای تو همین حالت هم بمونی جز رنجوندن خودت چیزی عوض نمیشه. شاید همه چیز درست شد. کی میدونه زندگی فردا برامون چه نقشه ای کشیده. شاید لازمه گاهی نادیده گرفتن و یاد بگیریم.
من غمگینم. خسته ام. شکسته ام. تنهام. از درون بارها مردم. غم میلیاردساله ی زمین روی شونه هامه. دلم میخواد گریه کنم ولی اشکی برام باقی نمونده. دلم میخواد فریاد بزنم ولی کلمه ها و صدام ناپدید میشن. دلم میخواد فرار کنم ولی جایی ندارم که برم. من تاریکم، خیلی تاریکم، یه سیاه چاله ام که فقط بدبختی هارو به داخل خودش کشیده. من مثل اون شخصیت غمگینِ داستانی ام که انگار هیچ پایان خوشی نداره. با تموم این ها، هنوزم اینجا میمونی؟
یه جا چه قشنگ نوشته بود:
کاش آدمیزاد صاحب اختیار گذشته هاش بود..
که دردی اگه کشیده،
بشه که روزی به دلخواه فراموشش کنه.
یا کاش میشد مثل کلاسی که تعطیل شده و تو تکلیفت رو انجام دادی، کوله ات رو برداری و بگی آقا من غصه هام رو خوردم،
میتونم بقیه ام رو جمع کنم و برای همیشه برم؟
کسی که مدتی طولانی رنج هایی
روبه دوشکشیده که پایانی در کار نبوده
به یک استراحت عمیق به نام افسردگی نیاز دارد
هرکسی به اندازهی عمق رنجهایش درک میکند و بغض میکند، و همانقدر هم قدر شادی و سعادت را میداند سختی و آسودگی از یکدیگر جدا نشدنی هستند و اگر یکی از این دو نباشد آنیکی مفهموم خود را از دست میدهد
اما چقدر زیبا هستند رنج کشیدههایی که ناگفته حرف دلت را میفهمند، شفقت درون رفتارت را درک میکنند و نیازی به توضیح ندارند، این آدمها اگر سرشان به اوج افلاک هم برسد هویت خود را فراموش نمیکنند
مادامی که طوفان از راه برسد از آن عبور میکنند و دلخوش به آرامش بعد از آن نمیشوند، اما قدر تمام دقیقههای خوشبختی را میدانند...
.مهشید تمسکی
فراموش نکن؛
شمع را
نخی آب میکند
که در آغوش کشیده است
#جمال_ثریا