آدمها دو نوعاند: آنهایی که دیگران را برای مشکلاتشان مقصر میکنند و آنهایی که خودشان را.
شاید ترک هر دوی این عادتها سخت باشد اما با آگاهی و تمرین روزانه، ممکن خواهد بود.
متهم کردن دیگران و یا خودتان برای مشکلاتی که در زندگیتان اتفاق میافتد، باعث ناراحتیتان خواهد شد، چون در هر حال احساس خواهید کرد که هیچ کنترلی روی موقعیتتان ندارید.
وقتی از تقصیرتان بگذرید، میتوانید مسئولیت قبول کرده و گناه مربوط به آن را فراموش کنید.
اگر عادت دارید خودتان یا دیگران را بخاطر اشتباهی سرزنش کنید، این نکتهها میتواند کمکتان کند.
.۱ بایدهایتان را مرور کنید.
خیلی از ما به خودمان فشار میآوریم که کارهایی را انجام دهیم که دوست نداریم. “باید ورزش کنم”، “باید به او زنگ بزنم”، “باید استفاده بیشتری از روزم بکنم” و … میبینیم که زندگیمان را پر از این بایدها کردهایم. به جای اینکه بگویید “باید” بگویید “میتوانم”. “میتوانم” کلمه قدرتبخشی است و به شما اجازه میدهد از زندگیتان لذت بیشتری ببرید.
۲ .به تصویر بزرگ نگاه کنید.
به خوبیهایی که در هر درس زندگی وجود دارد نگاه کنید. به جای اینکه خودتان را بخاطر موقعیتی سرزنش کنید، به دنبال درسی باشید که آن موقعیت برایتان دارد.
.۳ به خودتان اعتماد کنید.
خیلی از افراد بخاطر پشیمانی یا انکار، بعد از هر مشکلی خودشان را مقصر میبینند. این به آن دلیل اتفاق میافتد که ما به خودمان اعتماد نداریم. بخاطر دلایل اشتباه در زندگی تصمیمگیری میکنیم.یاد بگیریم به خودمان اعتماد کنیم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کمکتان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
از زمانهای خیلی قدیم گفتهاند که صبر یکی از فضیلتهای اخلاقی است. شاید یکی از چیزهایی که باعث آزارتان میشود همین است که همیشه گفتهاند باید صبر داشته باشید.
ایجاد صبر سه مولفه اصلی دارد:
۱) پذیرش آنچه که در زمان حال وجود دارد.
۲) درک اینکه همه چیز تغییر میکند.
۳) تصور نکنید شما تنها و جدا از دیگران هستید.
صبر شاید به نظر چندان جذاب نرسد ولی برای سلامت و کارایی شما ضروری است. و تصور نکنید که فقط افرادی مثل حضرت ایوب و دالایلاما از پس آن برمیآیند. علوم روانشناسی جدید بر آن تاکید دارند و وقتی منتظر اتفاق بعدی در زندگیتان هستید، تنها کاری است که باید انجام دهید.
بیصبری و بیحوصلگی شما را نه تنها از مقاصد خوبتان بلکه از افراد مهم زندگیتان دور میکند.
وقتی در خانه یا هر جای دیگری دچار خشم و کلافگی میشوید، دلیل آن این است که از این سه مولفه که در بالا اشاره کردیم دور شدهاید.
در زیر توصیهها و پیشنهادهایی آوردهایم که کمکتان میکند به صبر از دیدی فراتر از فقط منفعل بودن و انتظار کشیدن نگاه کنید
۱. از خودتان سوال کنید: آیا خشمتان در مقابل فردی دیگر حس خوبی به شما میدهد؟
آیا این خشم باعث میشود کنترل بهتری روی اوضاع پیدا کنید؟ آیا قدرت فکر کردنتان را تقویت میکند یا مسدود؟ لبریز شدن صبر و در رفتن از کوره چه تاثیرات منفی بر خودتان و دیگران خواهد داشت؟ اینکار چه هزینههای زیادی برایتان در آینده به دنبال دارد؟
۲. از خودتان سوال کنید: از این از کوره در رفتن چه درسی میگیرید؟
این واکنشها چطور میتواند شما را درمورد مرزهای ظرفیت صبرتان آگاه کند؟ لازم نیست دردی که ممکن است اینکار برایتان به همراه داشته باشد را دوست داشته باشید ولی آیا اصلاً دوست دارید بخاطر این فرصت برای تقویت صبر و ظرفیت سلامتتان قدردان باشید؟
۳. برای خودتان هدف قرار دهید که در جمع از واکنشهای احساسی و لحظهای خودداری کنید.
خودتان را به تمرین کردن صبر متعهد کنید.
۴. سنگر بگیرید.
سعی کنید خودتان را در موقعیتهایی که لازم است درمقابل میل به واکنشهای احساسی در زمان خستگی و کلافگی مقاومت کنید، قرار ندهید. تمرینات صبر را برای زمانهایی نگه دارید که احتمال لبریز شدن صبرتان کمتر است.
تمام سعی تان را بکنید برای جلوگیری از هر تنش و دعوا محیط را ترک کنید و اگر امکانش نیست نفس های عمیق بکشید.
کم کم بعد از مدتی تمرین یاد میگیرید در موقعیت های عصبی به خودتان مسلط شوید
يک روز بعد از ظهر وقتي اسميت داشت از سرکار به خانه باز ميگشت، سر راه زن مسني را ديد که ماشينش خراب شده و ترسان در برف ايستاده. اسميت از ماشين پياده شد و خودش را معرفي کرد و گفت من آمدهام کمکتان کنم. زن گفت صدها ماشين از روبروي من رد شدند، اما کسي نايستاد، اين واقعاً لطف شماست.
وقتي اسميت لاستيک را عوض کرد و درب صندوق عقب را بست که آماده رفتن شود، زن پرسيد: من چقدر بايد بپردازم؟
اسميت پاسخ داد: شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در چنين شرايطي بودهام؛ روزي شخصي پس از اينکه به من کمک کرد، گفت اگر واقعاً ميخواهي بدهيات را بپردازي، بايد نگذاري زنجير عشق به تو ختم شود.
چند مايل جلوتر، زن کافه کوچکي را ديد و داخل شد تا چيزي ميل کند و بعد به راهش ادامه دهد؛ اما نتوانست بيتوجه از لبخند شيرين زن پيشخدمت باردار بگذرد، او داستان زندگي پيشخدمت را نمي دانست و احتمالاً هرگز نخواهد فهميد، وقتي پيشخدمت برگشت تا بقيه صد دلار را بياورد، زن بيرون رفته بود، درحاليکه روي دستمال سفره يادداشتي گذاشته بود.
وقتي پيشخدمت نوشته را خواند اشک در چشمانش حلقه زد؛ در يادداشت نوشته بود : شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين موقعيت بودهام؛ يک نفر به من کمک کرد و گفت اگر ميخواهي بدهيات را به من بپردازي، نبايد بگذاري زنجير عشق به تو ختم شود.. همان شب وقتي زن پيشخدمت به خانه برگشت، درحاليکه به ماجراي پيش آمده فکر ميکرد به شوهرش گفت: دوستت دارم اسميت! همه چيز داره درست ميشه!!