میدونستید اسرائیل، لبنان، اردن، سوریه و اراضی فلسطین قسمتهایی از کنعان را در خاک خود دارند !
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کنعان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
وقتی حضرت یوسف فوت میکنه وصیت میکنه قبرم توی کنعان یا همون فلسطین کنونی باشه ولی مردم مصر میگن نمیزاریم ببرینش اونجا، باید توی مصر باشه تا برامون برکت داشته باشه. خلاصه کنعانیا با مصریا بحث میکنن آخرش به این نتیجه میرسن که حضرت یوسف رو کنار رود نیل خاک کنن تا آب از روی قبرش رد بشه و به همه جا برکت ببره.
بعد از 400 سال حضرت موسی میاد نبش قبرش میکنه و مزارشو به کنعان منتقل میکنه.
اطلاعات این مدلیِ جالب میخواین بیاین واقعا خوندش خیلی جذابه
یا خدا...
دیشب خواب دیدم پسر مرجانه
با جومونگ بیعت کرده،
اصن یه وضعیتی بود؛تو کوچه های کنعان
...
صادقانه بگو
توی رویاهایت،
آنجایی که هیچ رودربایستی با هیچ کسی نداری،
آنجا که دیگر غرورت یکه تازی نمیکند،
آنجا که مجبور نیستی تظاهر کنی به هیچ چیز،
آنجا هم مرا دوست نداری...؟
. فاطمه جوادی
. کنعان
بعد ویران شدنم ساخت مرا اما رفت...
فرض کن بار دگر زلزله در بم بزند..
#کنعان_محمدی
✿ کپشن خاص ✿
شبها به یاد روی تو بارانیام هنوز
شاهد خداست از غم پنهانیام هنوز
از بار غم ببین کمر عشق من شکست
با موج غصههای تو توفانیام هنوز
آزادیام به دست تو باشد کلید بخت
از قفل روی ماه تو زندانیام هنوز
آمال زندگی! سر و سامان من تویی
آشفتهتر ز بی سر و سامانیام هنوز
انداختی مرا تو به چاهِ غمِ فراق
من بیگنه چو یوسف کنعانیام هنوز
پیشانیام به نام تو -بخت بلند من-
بی تو به روزگارِ پریشانیام هنوز...
#قوام_فتحی
کوچه پس کوچه این شهر نه که یار نداشت
داشـت اما دل من جـــرات اظهـار نداشت
شانه ام با سـر زلف تو نزد وعــده به هم
شب گیسوی تو بود و سحر انگار نداشت
این همه یوسف از این شهر به کنعان نرسید
مـگر این مصر پر از وسوسه بازار نداشت
مفتی شرع به میخانه قضاوت میکرد
حاکــم شهر ز دیدار گــدا عار نداشت
همه جا سایه لیلیست که افتاده به شهر
مرحبا بانی این شهر که دیوار نداشت
آخر این شهر به پایان خودش نزدیک است
غزل آخر من فرصت بسیار نداشت
می نوازم با دلم سنتور . باور میکنی ؟
دستگاه دلکش ماهور . باور می کنی ؟
پشت ابرتیره گی ها نور پنهان کرده اند
چهره ام در سایه ها مستور. باور می کنی ؟
عشق یک پرده کشید و دیده گانم کور شد
پیر کنعانم دو چشمم کور. باور می کنی ؟
همچو موسی می کنی اعجاز و من بی اختیار
گم شدن در غار های طور. باور میکنی ؟
مستم اما لب نیالایم به هر پیمانه ای
چون دلم شد خوشه ی انگور . باور میکنی ؟
نام شیرینت برای من تداعی میکند
طعم داغ اشک های شور . باور میکنی ؟
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯾﺴﺖ که ﺯلیخا ، ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!
ﻫﺮ ﺯِ ﭼﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!
ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﭘﺴﺘﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ
ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﮔﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ،ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﮕﻨﺎﻫﯽ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺟُﺮﻡ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ
ﯾﻮﺳﻒ ﺍﺯ ﭘﺎﮐﯽِ ﺧﻮﺩ ﺣﺒﺲ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻓﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺨﺖِ ﺧﻮﺷﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﮔﻔﺖ :
ﻧﺮﮔﺲ ﻣﺴﺖِ ﻏﺰﻝ حیف،، که ارزان ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑُﻠﺒُﻞ ﺍﺯ ﺷَﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﮔُﻞ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ
ﺯﺍﻍ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺷﻌﺮ ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
(ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﻣﺎ . . . )ﻋﺎﻗﻞ ﺑﺎﺵ
ﯾﺎﺭ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺩرﺍﯾﻦ ﺩِﻟﮑﺪﻩ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍست...
(ققنوس)
خبرآورده امشب ماه، که فردا روز زیبائیست
گمانم چون تو می آیی، همه دنیا تماشائیست
گمانم آخر جاده، میان دست های توست
عجب راه دل انگیزی ، تمامش غـرق شیدائیست
گمانم نم نم باران، ز انگشت تو می بارد
عجب رنگین کمانی شد، پُر از رنگ است ورویائیست
اگرچه از کویرم من، ولی جنسم شده باران
نفس هایت به من جان داد، نفس های تو دریائیست
دمی فرهاد و مجنونم، دمی همچون زلیخایم
ز بس یوسف تو شیرینی، نگاهت مست و لیلائیست
دگرکوه ودگرکنعان، نمیخواهم بیابان چیست؟
تو هر جا می روی یارا، سَرِ کوی تو غوغائیست
بگفتا ماه از فـردا، که روز وصل تو باشد
ببین پروانه از شوقت ، انیس شهر تنهائیست