ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ ... ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ... ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ ... ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ. ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ . ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : " ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ! ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ". بر آنچه گذشت ،آنچه شکست ،آنچه نشد ...حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد !!!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کودکي
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
باز جنيني ميان زباله هاي شهر رها شد
باز دختري عفتش را به گمان عشق به هوس باخت و زن شد
باز پسري به بهاي يک هوس پدر شد
باز سطل زباله اي در شهر جايگزين آغوش مادر شد
باز پسري به بهاي هوسي آني بار گرگ صفتي و نامردي به دوش کشيد
باز دختري به جرم يک شب يک عمر فاحشه شد
باز پسري به تجربه يک لذت نامشروع به هرزگي خو گرفت
باز جنيني نارس در گوشه اي از شهر تاوان هوس را با جانش داد
و باز کودکي بار حرامزادگی بر دوش کشيد...
در اين شهر چه ميگذرد؟
تاوان اين هوسها را چه کسي ميدهد ؟
پدري هرزه ...مادري فاحشه...يا جنيني بيگناه با جانش؟
غم موهايم را داشتم که يکدست و لخت نيست که ميريزد
وچقدر ناسپاسي ات کردم
ونديده بودم کودکي که موهايش را شيمي درماني برده است ولي ايمانش به تو ازمن بيشتراست وميخندد
وميخند وراضيست به رضاي تو
ومن
چه ناسپاسم
براي کودکان سرطاني دعا کنيم
موهايش سپيد شد!
کودکي که داشت دفتر خاطراتمو ميخوند...
.
.
.
چون گرفتم با سر کردمش تو کيسه آرد!
از کودکي پرسيدند:وقتي بزرگ شدي ميخواهي چکاره شوي؟
گفت : مي خواهم خوشحال شوم!
گفتند : ظاهرا تو مفهوم سوال را درک نکردي
پاسخ داد :چرا، اما گويا شما مفهوم زندگي را درک نکرده ايد!!
باز هم روبروی آینه بایست...
بگو....
سلام رفيق!...
حال تنــــــهايي هايت چطور است؟
هنوز هم درد دارد؟
از دلِ خسته ات چه خبر؟از خنده هايِ زورکي؟
يا گريه هايِ يواشکي؟؟
راستي!
يادت هست ...
کنارِ دلواپسي هايم يک قرار نوشتي ...؟
نوشته بودي ، من تا تمامِ دلواپسي هايت رقصان مي آيم!
بعد بگو...
از تمامِ اين ها که بگذريم
چقدر گاهي دلم برايِ
اطمينـانِ کودکي تـــنگ مي شـــود !