مناجاتی که شهید حاج عبدالله رودکی برای دخترشان نوشتهاند:
خدایا معرفتمان ده که بس بیمعرفتیم.
صبرمان ده که بسیار عجولیم.
بصیرتمان ده که ببینیم آنچه نادیدنی است.
کورمان کن که نبایستهها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد.
بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم.
و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم.
دستی ببخش تا دستگیر باشد و قطعش کن تا جز تو بسوی کسی دراز نکند.
قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید.
و قدرتی که در خدمت تو باشد.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کورمان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آخر هم نفهمیدم که من تو را گول زدم یا تو مرا
ولی این را خوب میدانم
که جفتمان فریب خوردیم
دلهامان کور بود و گوشهامان بینا
و فقط لبهای هم را میدیدیم
که دست دلهای کورمان را گرفته بودند و بدنبال خویش می کشیدند
بدنبال خود می کشیدند و به جاده های سرسبز خیال می بردند
و دلهایمان اصلا هوس اصای سفیدشان را نمی کردند
راستی عقل کجا سرگرم بود که دیگر سراغ بچه ی زبان نفهمش را نمی گرفت؟
حتما او هم پی خیال خود می دوید که دیگر
لبهایمان کوک نبودند و آن ساز همیشگی و گوشنواز را نزدند
و همین کافی بود
آری همین کافی بود که دلهایمان بدون اصا
به اعماق دره ی جدایی افتادند و شکستند
و شاید این بود دلیل جدایی ما
و دلهایمان هرگز یکدیگر را پیدا نکردند