آن را که حلال زادگی عادت و خوست؛
عیب همه مردمان به چشمش نیکوست
معیوب، همه عیب کسان مینگرد،
از کوزه همان برون تراود که در اوست
شبتون در پناه حق .️
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کوزه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ می ﮔﻮﯾﺪ :
ﺍﺯ ﻫﺮ کسی ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮقع ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ! ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮقع ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ! ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎهی ﮔﺎﺯ می ﮔﯿﺮﺩ ، ﮔﺎهی ﺩمی ﺗﮑﺎﻥ می دهد . ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ...
ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ مچ ﺑﮑﻦ ﺗﻮیِ ﮐﻮﺯﻩ یِ ﻋﺴﻞ ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ
ﺭﺍﺳﺖ می ﮔﻮﯾﺪ ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐنی، ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ می ﺷﻮﻧﺪ ﺭﺍحت تر ﻫﻢ ﺯﻧﺪگی می کنی...
"ترسم آن روز بیایی که نباشد جسدم
کوزه گر کوزه بسازد ز خاک جسدم
لب آن کوزه ز خاک لب من
بی خبر لب بگذاری ز خاک جسدم."
جِسمها
چون کوزههای بَستهسر
تا که در هر کوزه چِه بْوَد آن نگر
کوزهٔ یِ آن تَن
پُر از آب حیات
کوزهٔ یِ این تن پُر از زَهر مَمات
گر به مَظروفش نظر داری شَهی
ور به ظرفش بنگری تو گمرهی...
"مولانا"
طاهرهیِ قشنگم، آیا روزی خواهد رسید که دست کوچک تو تپشهایِ قلب محنتزدهی مرا احساس کند
و من زلفهای زرین تو را ببویَم؟
از نامههای #غلامحسین_ساعدی به طاهره کوزهگرانی
. .
ولی شیخ بهایی با این شعرش حجت رو تمام کرد:
آن کَس که بَدَم گفت، بدی سیرت اوست
وآن کس که نِکو گفت مَرا، خود نیکوست
حالِ مُتکلم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
هفت پند مولانا
شب باش : در پوشیدن خطای دیگران
زمین باش : در فروتنی
خورشیدباش : در مهر و دوستی
کوه باش : در هنگام خشم و غضب
رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران
دریاباش : در کنار آمدن با دیگران
خودت باش : همانگونه که می نمایی..
ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ:
ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ…ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ…..
همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت!..
چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی .همیشه شکست با کوزه است…..
- کوزه بر دوش
سرِ چشمه بیا ،
تا گویند؛
عجب این دهکده سرچشمه یِ زیبا دارد!
#محمد_سلمانی
الان تو اهواز اگه بارون بیاد بجای قطرات بارون از آسمون کوزه میریزه زمین
: محمد
.از شخصی پرسیدند:
روزها و شب هایت چگونه می گذرد؟
با ناراحتی جواب داد:
چه بگویم!
امروز از گرسنگی مجبور شدم کوزه ی سفالی که یادگار سیصد ساله ی اجدادم بود بفروشم و نانی تهیه کنم..!
.گفت: خداوند روزی ات را سیصد سال پیش کنار گذاشته و تو اینگونه ناشکری می کنی؟.️