رفتم انتشارات دانشگاه.
کمی عجله داشتم، فقط چند برگ کاغذ آچار لازم داشتم.
گفتم: دوست من چندتا آچار لطف میکنید؟
گفت: کاغد آچار باید بری از بیرون دانشگاه بخری.
این کاغذا یارانه دانشگاست. واسه همینه هر برگ کپی ۳۰ تومن میشه.
گفتم: خوب منم پولشو میدم که…
گفت: نه، بحث پولش نیست. اینجا فقط کپی میگیریم. کاغذ نمیفروشیم.
فکر کرده بود به همین راحتی کوتاه میام منم کم نیاوردم
توی کیفمو گشتم یه برگ آچار سفید پیدا کردم دادم بش گفتم:
بی زحمت بیست برگ از رو این برام کپی بگیرین
یعنی طرف داغ کرده بود در حد تیم ملی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کیفمو
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
من: بابا 10 تومن بده
بابام: برو کیفمو بیار بت بدم
سال بعد ...
من: بابا پنج تومن بده می خوام شارژ بخرم
بابام: تازه بت 10 تومن دادم چیکارش کردی؟!
مرده شور شانس منو ببره امروز کیفمو زدن . بدبخت شدم! همه زندگیم توش بود
شناسنامه ، کارت ملی
دفترچه حساب بانکی،
سه میلیون تومن پول نقد ،
۵ تا سکه بهار آزادی ،
۱۵ دستگاه خودروی ریو
و میلیونها ریال جوایز نقدی دیگر …
هر ۵۰ هراز ریال هر هر روز یک امتیاز
یــــــادتونه ؟
تو نمیکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز :|
یــــــادتونه ؟
نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوش رنگتر میشد !
یــــــادتونه ؟
موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم !
یــــــادتونه ؟
یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود ، هرکی از اونا داشت خیلی باکلاس بود !
یــــــادتونه ؟
پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش میخواستیم خودکار رو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف میشد !
یــــــادتونه ؟
گوشه ی پایین ورق های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن !
یــــــادتونه ؟
زنگ تفریح که تمام میشد مامورای آب خوری دیگه نمیزاشتن آب بخوریم !
یــــــادتونه ؟
تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم !
یــــــادتونه ؟
سر کلاس وقتی گچ تمام میشد خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه برین از دفتر گچ بیاریم ، همیشه گچهای رنگی زیر دست معلم میشکست !
یــــــادتونه ؟
قدیما که تلویزیون کنترل نداشت یکی مجبور بود پای تلویزیون بخوابه کانالا رو با پاش عوض کنه !
یــــــادتونه ؟
مچ دستمون رو گاز میگرفتیم با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت میکشیدیم !
یــــــادتونه ؟
وقتی حوصله درس نداشتیم الکی اجازه میگرفتیم میرفتیم دم سطل آشغال که مدادمون رو بتراشیم !
یــــــادتونه ؟
دوست داشتیم مبصر صف بشیم که پای بچه هارو سر صف جفت کنیم !
یــــــادتونه ؟
روزای سرد و بارانی ناظم میگفت مستقیم برین کلاس !
یــــــادتونه ؟
وایمیسادیم تو صف بعد ناظممون میگفت یه جوری بگین مرگ بر آمریکا تا صداتون برسه آمریکا ؛ ما هم ابله فکر میکردیم آمریکا همین کوچه بغلیه از ته جیییییییییییگرمون داد میزدیم !
یــــــادتونه ؟
وقتی مشقمون رو ننوشته بودیم معلم که میگفت کو مشقت الکی تو کیفمون رو میگشتیم میگفتیم یادمون رفته !
یــــــادتونه ؟
آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیدیم درستون کجاست اونا یکی عقب تر باشن !
یــــــادتــونـــــــــــــــــــــه چـقـــدر شــــــیــــــریــن بـــــــود !!
یادش بخیر بچه بودم ی نارنگی گذاشتم توی کیفم ببرم مدرسه بخورم
زنگ تفریح کیفمو باز کردم دیدم نارنگیه له شده جذب شده تو کتاب فارسیم
تا آخر سال هروقت هوس نارنگی میکردم یکی از برگه های کتابمو میخوردم !
اینایی که صبح زود با ناز از خواب پامیشن ، میز صبحونه رو میچینن ، بعد میرن با کلی قربون صدقه بچه شونو بیدار میکنن ، بعد بچه شون میره دست و روشو میشوره ، بعد خیلی آرومم لباساشو میپوشونه ، بعد میاد میشینه سرمیز ، صبحونه شو که حاوی(هاوی hاوی ....) : آ پرتقال ، شیر ، پنیر ، کره ، عسل ، گردو و ... هست رو کامل نوش جان میکنه «مامان چایی بریز» بعد سرویس میاد اینم باکلی ناز بلند میشه مامان باباش بوسش میکنن میرن مدرسه ،،،
اینا فتوشاپن؟؟؟ 0_O فتوشاپن آره ؟؟؟
ماصب پامیشیم همین وقت کنیم لباسامونو درست حسابی بپوشیم هنر کردیم ، تازه اگه یادمون نره کیفمونو برداریم >_