ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﺑﺮﺯﯾﻞ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﯾﺎ ﻧﺎﺑﻐﻪ ﺍﯼ ﺗﻮ
ﻋﻠﻢ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؟
ﺩﻟﯿﻠﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﺍﺿﺤﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﻧﻪ ؟ ﺧﻮ ﺑﺒﯿﻦ !
ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﺑﺮﺯﯾﻞ :
- ﻟﻮﺋﯿﺰ ﺩﺍﺳﯿﺘﺎ ﭼﮕﻮﻟﻮﻻ ﺩﺍﺳﯿﻠﻮﺍ
- ﺣﺎﺿﺮ !
- ﮐﯿﺎﻟﻮ ﺩﺍﻧﺎﺗﻪ ﺭﯾﻮﺍﻟﺘﺮﺯ ﺭﻭﻣﺎﺭﯾﻨﺎ
- ﺣﺎﺿﺮ !
- ﺍﻟﻮﺍﺭﻭ ﺩﯾﻨﺎﻣﯿﮑﻮ ﺗﺎﺭﺍﻧﺰﻩ ﻓﻠﻮﺗﯽ
- ﺣﺎﺿﺮ
- ﻓﺮﺍﻧﺴﯿﺴﮑﻮ ﺩﺍﺳﯿﻠﻮﺍ ﺁﺭﻣﺎﻧﺪﻭ ﻣﯿﮕﻮﺗﯽ
- ﺣﺎﺿﺮ
ﺁﻧﺘﻨﯿﻮ ﺍﻟﯿﻮﺭ ﺩﺍ ﮔﺎﻟﯿﻮﺭﯾﺎ
- ﺣﺎﺿﺮ
- ﺭﻭﻧﺎﻟﺪﻭ ﻓﯿﮕﻮﺭﺍ ﺗﺎﻟﯿﻮﺭﯾﻨﺎ ﺗﯿﭽﯿﺎﻟﯿﻮﺭ
ﺩﯾﺮﯾﺮﯾﺮﯾﻨﮓ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ !!!
ﻣﻌﻠﻢ : ﺣﻀﻮﺭ ﻭ ﻏﯿﺎﺏ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻤﻮﻧﻪ
ﻭﺍﺳﻪ ﺯﻧﮓ ﺑﻌﺪ !!!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گالیور
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
میزنم زمین، هوا میره
نمیدونی تا کجا میره
من این توپو نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عیدی داد
یه توپ قلقلی داد
یه توپ دارم قلقلیه :
از آنجا که همهی توپها قلقلی هستند؛ این مصرع نشان حماقت شاعر است. یا بیانگر این موضوع است که شاعر توپهای مثلثی و مربعی و لوزی هم داشته ولی حالا فقط میخواهد در مورد آن توپش که قلقلی است، صحبت کند. در هر صورت میتوان این فرضیه را هم در نظر گرفت که شاعر میخواسته در لفافه و با استفاده از آرایههای ادبی نظیر تشبیه و استعاره، به گردی زمین که مرحوم گالیور (!) آن را به اثبات رساند، تاکید کند.
سرخ و سفید و آبیه:
این سه رنگ که نماد پرچم فرانسه است، نشان دهندهی فرانسوی بودن توپ مورد نظر است. حالا چرا فرانسه؟ خدا میداند!
میزنم زمین هوا میره/ نمیدونی تا کجا میره:
این مصراع گویای مکان سروده شدن شعر است. جایی بیرون از جو زمین. چون این مصراع بحث جاذبهی زمین را نقض میکند و در ادامه به لایتناهی بودن دنیا اشاره دارد که مسلماً به من و شما هیچ ربطی ندارد.
من این توپو نداشتم/ مشقامو خوب نوشتم:
فقر! نداشتن توپ و آتاری و پلی استیشن و … باعث شده که شاعر از درد نداری و بدبختی بنشیند و درس بخواند و مشقهایش را خوب بنویسد. برای مثال اکثر فوتبالیستها که همیشه با توپ سر و کار دارند، وضعیت درسی مساعدی ندارند.
بابام بهم عیدی داد / یه توپ قلقلی داد:
این مصراع هیچ تفسیر خاصی ندارد! جز اینکه شاعر از آرایهی مبالغه استفاده کرده است.
ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﺑﺮﺯﯾﻞ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﯾﺎ ﻧﺎﺑﻐﻪ ﺍﯼ ﺗﻮ
ﻋﻠﻢ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؟
ﺩﻟﯿﻠﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﺍﺿﺤﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﻧﻪ ؟ ﺧﻮ ﺑﺒﯿﻦ !
ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﺑﺮﺯﯾﻞ :
- ﻟﻮﺋﯿﺰ ﺩﺍﺳﯿﺘﺎ ﭼﮕﻮﻟﻮﻻ ﺩﺍﺳﯿﻠﻮﺍ
… – ﺣﺎﺿﺮ !
- ﮐﯿﺎﻟﻮ ﺩﺍﻧﺎﺗﻪ ﺭﯾﻮﺍﻟﺘﺮﺯ ﺭﻭﻣﺎﺭﯾﻨﺎ
- ﺣﺎﺿﺮ !
- ﺍﻟﻮﺍﺭﻭ ﺩﯾﻨﺎﻣﯿﮑﻮ ﺗﺎﺭﺍﻧﺰﻩ ﻓﻠﻮﺗﯽ
- ﺣﺎﺿﺮ
- ﻓﺮﺍﻧﺴﯿﺴﮑﻮ ﺩﺍﺳﯿﻠﻮﺍ ﺁﺭﻣﺎﻧﺪﻭ ﻣﯿﮕﻮﺗﯽ
- ﺣﺎﺿﺮ
ﺁﻧﺘﻨﯿﻮ ﺍﻟﯿﻮﺭ ﺩﺍ ﮔﺎﻟﯿﻮﺭﯾﺎ
- ﺣﺎﺿﺮ
- ﺭﻭﻧﺎﻟﺪﻭ ﻓﯿﮕﻮﺭﺍ ﺗﺎﻟﯿﻮﺭﯾﻨﺎ ﺗﯿﭽﯿﺎﻟﯿﻮﺭ
ﺩﯾﺮﯾﺮﯾﺮﯾﻨﮓ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ !!!
ﻣﻌﻠﻢ : ﺣﻀﻮﺭ ﻭ ﻏﯿﺎﺏ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻤﻮﻧﻪ
ﻭﺍﺳﻪ ﺯﻧﮓ ﺑﻌﺪ !!!
عروسکا ... عروسکا ... کجایید ؟!
چهارزانو میشینم ، چشمامو می بندم و میرم تو فکر. مثل ایکیوسان. میرم به کودکی. دلتنگی هامو، خاطره هامو ورق می زنم..
یادش بخیر..
دلم برای معصومیت هایدی تنگه ، برای اون چهره ی غمگین حنا پشت ماشین نخ ریسی. برای شجاعت های پسر شجاع و پیپِ پدرش.
دیگه تو کوچه خیابونا اثری از رد پای ترنادو نیست. روی در و دیوارهای شهر علامت z نمیبینم. حتی روی شکم چاق گروهبان گارسیا ها.
هنوز وقتی دریا می رم دلم یه غول خوشگل صورتی میخواد. دوست دارم محکم بشینم پشت سرندیپیتی و همه ی دریا رو زیر آبی بریم.
این روزا روی پاگرد پله ها هرچقدر هم منتظر بمونی ،حتی سایه ی بابالنگ درازو هم نمیتونی ببینی.
مادربزرگه اگه الان زنده باشه ، فکر کنم دیگه تنهاست. یا شاید با هاپوکمار. من از همون اول می دونستم هیچکس جز هاپوکمار از ته دل مادربزرگه رو دوست نداره.
دلم برای تام سایر و هاکلبری هم خیلی تنگه. رفیق هم رفیقای قدیم.
هنوزم وقتی یاد غربت و عشق گالیور میفتم دلم میگیره.
این روزا دیگه کسی واسه رسیدن هاچ به مادرش دعا نمیکنه.
اون موقعا ،آدم اخموها رو هم می شد دوست داشت. دلم برای کاکروی دوست داشتنیم تنگ شده. به دلم موند که یه بار تیم سوباسا رو شیش تایی کنن...
اون روزا هرچی اسفناج می خوردم ، بازوهام مثل بازوهای ملوان زبل قلمبه نمی شد..
هنوز کارهای خارق العاده ی کارگاه گجت خودمونو خیلی دوست تر دارم از آتیش بازی های این بِن تِن..
بشکن ! من نمیشکنم! چی بود چی بود؟ شیشه شکست!
شیشه نبود