شخصي کفشش را براي تعمير نزد کفاش مي برد.
کفاش نگاهي به کفش کرده مي گويد: اين کفش سه کوک مي خواهد و اجرت هر کوک ده تومان مي شود که درمجموع خرج کفش مي شود سي تومان.
مشتري قبول مي کند. پول را مي دهد و مي رود تا ساعتي ديگر برگردد و کفش تعمير شده را تحويل بگيرد.
کفاش دست به کار مي شود. کوک اول، کوک دوم و در نهايت کوک سوم و تمام.
اما با يک نگاه عميق در مي يابد اگر چه کار تمام است ولي يک کوک ديگر اگر بزند عمر کفش بيشتر مي شود و کفش، کفشتر خواهد شد. از يک سو قرار مالي را گذاشته و نمي شود طلب اضافه کند و از سوي ديگر دو دل است که کوک چهارم را بزند يا نزند.
او ميان نفع و اخلاق و ميان دل و قاعده ي توافق مانده است. يک دوراهي ساده که هيچ کدام خلاف عقل نيست. اگر کوک چهارم را نزند هيچ خلافي نکرده؛ اما اگر بزند به انسانيت تعظيم کرده.
اگر کوک چهارم را نزند روي خط توافق و قانون جلو رفته؛ اما اگر بزند صداي لبيک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنيا پر از فرصت کوک چهارم است. و من و تو کفاش هاي دو دل...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گاهي
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
"زندگیتان پر از آدم های خوب"
وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد اما کمک میکند با وجود غمها محکم بایستیم ، درست مثل
چترِ خوب که باران را متوقف نمیکند ، اما کمک میکند آسوده زیر باران بایستیم . .
ابرها به اسمان تكيه ميكنند، درختان به زمين و انسانها به مهرباني يكديگر.........
گاهي دلگرمي يكی چنان معجزه ميكند كه انگار #خــــدا در زمين كنار توست.
جاودان باد سايه کسانیکه كه شادي را علتند نه شريك،
و غم را شريكند نه دليل ...
مگسي بر پرِكاهي نشست كه آن پركاه بر ادرار خري روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتي ميراند و ميگفت: من علم دريانوردي و كشتيراني خواندهام.
در اين كار بسيار تفكر كردهام. ببينيد اين دريا و اين كشتي را و مرا كه چگونه كشتي ميرانم. او در ذهن كوچك خود بر سر دريا كشتي ميراند آن ادرار، درياي بيساحل به نظرش ميآمد و آن برگ كاه كشتي بزرگ, زيرا آگاهي و بينش او اندك بود.
جهان هر كس به اندازة ذهن و بينش اوست. آدمِ مغرور و كج انديش مانند اين مگس است. و ذهنش به اندازه درك ادرار الاغ و برگ كاه
مثنوی معنوی
چهار باوري كه عزت نفس شما را تخريب مي كند!
١- همه بايستي مرا دوست داشته باشند. اگر دوست ندارند پس من مشكلي دارم و يا من خوب نيستم.
٢- من بايستي در هر هدفي كه انتخاب مي كنم، موفق بشوم.
٣- وقتي كار اشتباهي مي كنم، خودم را آدم بدي مي دانم.
٤- وقتي انتظارات و توقعات من برآورده نمي شود، احساس مي كنم يك بازنده واقعي هستم.
روش هايي كه عزت نفس شما را افزايش مي دهد!
١- من موجود ارزشمندي هستم.
٢- منحصر به فرد بودن خود را جشن بگيريد.
٣- گروهي تشكيل دهيد كه عزت نفس شما را تقويت كنند.
٤- آگاهي خود را افزايش دهيد.
٥- به خودتان لذت بدهيد.
٦- زمان هايي را فقط به خودتان اختصاص دهيد.
٧- ورزش و مديتيشن كنيد.
٨- فعاليت هاي مورد علاقه و جديد شروع كنيد.
٩- اهداف قابل دسترس براي تقويت باور " من خوب هستم." تعيين كنيد و براي رسيدن به آن تلاش كنيد.
١٠- وارد عمل شويد. شما اطلاعات مورد نياز را داريد.
گاهي آدم در يك رابطه دچار دوگانگي احساسي مي شود. يعني مي ماند كه دليل فراموش نشدن آدم رفته ي زندگي اش چيست!!
در چنين شرايطي گاه ديدار دوباره مي تواندنقش تعيين كننده ي داشته باشد.
در اولين ديدار بعد از مدت ها دوري و فاصله، براحتي مي توان تفاوت سوتفاهم را از يك احساس عميق تشخيص داد و بعد با خيال راحت به آدمِ حذف شده، ديگر فكر نكرد.
باران مي باريد...
كودك نگاهي به سوراخ چكمه اش انداخت!
لبخندي زد
سرش را رو به آسمان كرد وگفت: " خدايا گريه نكن "
" امشب مي دوزمش...!
گاهي چه دلگير مي شوي از خدا
و گاهي چه بي اندازه دلت برايش تنگ مي شود
گاهي از حكمتش شاكي و گاهي راضي
گاهي مشكوك و گاهي مجذوب عدالتش مي شوي
گاهي از رگ گردن به تو نزديكتر
و گاهي دور مي شود از تو
گاهي قدرتش در لبخند تو جاري مي شود
و گاهي در گريه ات
خدا همان خداست
اما كاش اينقدر ما گاهي به گاهي نميشديم
گاهي دلم ميخواهد خودم را
به جاي نوشتهايم در«بطري» بيندازم…
و به دريا؛پرتاب کنم شايد؛جايي…
کسي حرفهاي دلم را بخواند…!
هميشه خوب خداحافظي كنيد!
گاهي همه چيز آنقدر سريع اتفاق ميافتد كه
فرصتي براي يك خداحافظي خوب پيدا نميكنيد!
ادمي گاهي انقدر با خودش حرف ميزند كه تبديل ميشود به دو نفر