ای دل که بی گدار،
به آب ها نمیزدی
بی قایقت
میانهی دریا چه میکنی؟
. #معین_دهاز
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گدار
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
قلم، لای انگشتانم می رقصد و شخصیتی کاریزماتیک از میان لجن زار ذهنم بیرون می آید..
قلم، لای انگشتانم می رقصد و جوهرش مثل خون روی کاغذ سفید می چکد..
قلم، لای انگشتانم می رقصد و بذر فاجعه در یک تراژدی بحث برانگیز رشد می کند..
قلم از دستم می افتد و سیگار بهمن جایش را می گیرد...
مثل شب هایی که بی گدار به آب زدم و جای تو، تنهایی و سیاهی شب گریبانم را گرفت..
مثل حرف های قشنگی که برایم درد و خاطره شد و در این بازی سه نفره، باز هم "خاطره" پیروز شد...
#حسن_خیری
.کپشن خاص.
برای خانه ای که زنی در آن نیست
در و پنجره هم بسازی
باز به گور می ماند
در را می کوبند
برای فاتحه
اما تو خیال می کنی مهمان آمده است
به پنجره نگاه می کنی
فکر می کنی صبح تازه ای آغاز شده
غافل از اینکه تو سال هاست مرده ای و
فقط
گاهگداری
نور به قبرت باریده
#رسول_ادهمی
موسی؛
عصایت را قرض می خواهم
برای نجات دلهایی که بیگدار به آب زدند..
گلایه ای ندارم از غرق شدنم !
تاوان لحظه هایی ست که بی گدار به آب زدم
Channel :
بعضی آدمها خیلی آدم اند
خیلی بیشتر از معمول این روزگار
آنقدر که به خودت، به این روزها، به این شهر، به این مردم مدام و مکرر شک می کنی
آنقدر خالص و عجیب اند که یک چیزی توی قلبت جابجا می شود انگار
یک چیزی که گم شده است و گاهی گداری یکی بیدارش می کند
بعضی آدمها خیلی خوبند، آنقدر که دلت می خواهد بنشینی و همه غصه ها و خنده هایت را ، همه آرامش و زندگی ات را فدایشان کنی
دلت می خواهد بنشینی و نگاهشان کنی تا دلت خنک شود
بعضی آدمها آنقدر آدمند که همه بدی ها را از یادت می برند...
سلامتی اون دختر چادری که تو گرمای چهل درجه زیر چادرش انگار تنور روشن کرده و باز
سفت و محکم چادرشو گرفته...
سلامتی اون دختری که نمیره عروسی پسر عموش چون عروس گفته باید عروسی مختلط باشه ...
سلامتی اون دختر چادری که عقده اییه...عقده ی کربلا داره...
سلامتی اون دختری که پسرای دانشگاه تفنگدار صداش میکنن چون هیچ وقت به صدای پیس پیس و هووی
آی خانمی جواب نمیده...
سلامتی اون دختری که وقتی با استاد میخواد حرف بزنه استادو میبره تو سالن نه تنهایی تو کلاس...
سلامتی اون دختری که مدل موهاش و لباسش و کفش هاشو همونی انتخاب میکنه که اسلام دستورشو داده...
یک قدم پیش یک قدم به عقب، حال من وقت دیدنت این است
حال سرباز بینوایی که، رو به هر سمت و سو کند مین است
از بساط من شکسته فروش، نگذر اینقدر بی تفاوت و سرد
چیزی از من بخر خیالت جمع، قیمت دلشکسته پایین است
ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ نپرﺱ، ﺑﯽ ﺗو ﺧﺮﺍﺏ؛ ﻣﺜﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺍﺋﻢ ﺍلخمرت
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺍﺻﻠﯽ ﻏﻤﯽ ﻧﺪﺍﺭی حیف، ﺟﻨﺲ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼین ﺍﺳﺖ
دستِ گرمیِ چشم سگدارت، استخوان استخوان جویده شدم
روز بازی چه بر سرم آید، اگر امروز روز تمرین است
تا که تعبیر خوابهایم را، مو به مو بشنوم شبی بردار
روسری را، که در پریشانی، گیسوان تو ابن سیرین است
باز کن بالهای پنجره را، بس که زل زد به آسمان دق کرد
زنگ در ناله می کند، بشتاب، گوش دیوار خانه سنگین است
باز در انتظار دیدارت، کوچه را جرعه جرعه نوشیدم
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ته نشین آن باشی، تلخی انتظار شیرین است
مجید آژ
خداوندا می خواهم دوباره متولد شوم
این شب ها بهترین زمان برای تولدی دوباره است
خدایا وقتی به گناهانم فکر می کنم دلم می گیرد.
وقتی به بلاها فکر می کنم دلم می گیرد.
وقتی به زندگیم فکر می کنم دلم می گیرد .
وقتی به خطاهایم فکر می کنم دلم می گیرد .
وقتی به سخنان گزافه ام فکر می کنم دلم می گیرد .
وفتی به سیرت گناه آلودم فکر می کنم دلم می گیرد .
وقتی به خیانت هایی که در حق خودم روا داشتم فکز می کنم دلم می گیرد.
و در مقابل
وقتی به عظمتت فکر می کنم آرامش می گیرم .
وقتی به رحمانیتت فکر می کنم آرامش می گیرم .
وقتی به فضلت فکر می کنم آرامش می گیرم .
وقتی به ستاریتت فکر می کنم آرامش می یابم .
وقتی به مغفرتت فکر می کنم احساس تولد دوباره می کنم.
ای خدا این شب ها می خواهم با دلی پاک به درگاه تو آیم و در مورد چیز هایی که می دانی و از آنها آگاهی اعتراف کنم و با پای خود به درگاه تو آیم تا شاید از جرم من بکاهی و شک ندارم که اینقدر خوبی که وقتی حلقه زدن اشک را در چشمانم احساس می کنی می فرمایی : ای فرشتگان من گناهان او را مانند بچه ای که از نو متولد شده است بریزید که من طاقت گریه بنده ام را ندارم این همان بنده ایست که هنوز هم با تمام گناهانش امید فضل مرا از دست نداده و دست نیاز به سویم دراز کرده است دستهایش را خالی نگدارید.
هر چه قدر از فضل تو بگویم می دانم بسیار اندک است می دانم به من فطرتی پاک و روحی صیقل داده شده دادی و به من سخت افزاری دادی تا سیرت پاک را بسازم و من قدر این نعمات را ندانستم و بجای سیرت پاک سیرتی آلوده را به درگاه تو آورده ام ، ولی ای خدای بزرگوار این گناهان را به بادافره من نگیر و این بار هم زمن بگذر
امروزغیرطبیعی تشنه شدم
تازه فهمیدم براثرتشنگی،
قدرت بدنی تحلیل رفته
وچشمان انسان تارمی شود!
حال فرض کن درصحراباشی،
تشنگی غلبه کرده باشد
در میدان جنگ باشی
خانواده ات آن سوی صحرا چشم به راهت باشند
زخم خورده باشی
وخونریزی خود دلیل جدا برای کم شدن سوی چشم باشد
صدای فریادازتشنگی واضطراب اطفال...
صدای تیغ ونیزه...
صدای شیهه اسبان
صدای عربده مشتی حیوان صفت...
صدای بگدارید من هم ضربه ای بزنم!
نه چشم ها خوب می بیند
ونه گوشها درست صداها را تشخیص می دهند
تا بدانی در اطرافت چه می گذرد
وخانواده ات در چه وضعی هستند
آنجاست که فقط یک جمله باید گفت:
یاغیاث المستغیثین.....