گداي ِ توجه ديگران نشيم !
وقتی نیازمند تایید دیگران ميشيم ؛ يعني ازثبات وایمنی درونی و لازم برخوردار نیستیم.
وقتی خودمون رو نمی پذیریم، گدای توجه دیگران میشيم.
نیاز به تایید در همه ی انسانها وجود داره
اما در برخی ماها ؛ بشكل افراطی ظهور ميكنه
به طوری که اگه تایید نشيم ؛ دنیا برامون تیره و تار میشه و تصور می کنيم که عدم تایید به معنای خوب نبودن خودمونه
توي نظام آموزشي و پرورشي ما متاسفانه يادمون ندادن كه اينقدر منتظر تاييد بقيه نباشيم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گداي
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دوستان این متن وخودم نوشتم!!لطف کنین بخونین واگه نظری داشتین حتمابگین!!!
"من يک تبعيدي ام...
به جايي که...به دنيايي که...سکوت فرياد ميزند
آنقدر که حنجره اش خش برميدارد
سرزميني که صدا در آن جريان ندارد
هيچ چيز
سکوت مطلق...
روحم در اين بي رحمي عميق زنجير شده!!
صدايي که در گلو خفه ميشودو گوشي که گداي کلمات ميشود.
بغضي که به خاک ميسپرد شکستنش را...
دنيايي که نه چشم ميبيند ونه نگاهي خوانده ميشود
مثل اينکه زل زده باشي به يک فصل نرسيده...
وانتظاري که هيچ کس در آن سويش نيست،يک انتظار مطلقا يک طرفه...
واشکي متبلور ميشود اما به بلوغ نميرسد
وبه خاک ميسپرد سقوطش را از چشمه ي دريايي اش...
زنداني نيستم!!آزادم!آزاد
نه چون پرنده اي که در آسمان اوج ميگيردو ميشکند سپر تندبادهارا
نه چون پروانه اي که روزي هزاران بار حس زنده بودن در او احيا ميشود، دوباره ودوباره
بلکه مثل بچه گنجشکي که توي لانه ي چوبي اش دل ميزند براي پرواز،بال ميزند،بال ميزند
اما هيچ!!!هيچ
همه فکر ميکنند پرواز را ياد نگرفته!!پس مادرش کو؟؟
همه به دنبال مقصري ديگر!!
اما از کجا معلوم که پرواز را از خاطر نبرده باشد؟؟!!
خاطره ي چگونه ي تکاندن بالهايش پشت ميله هاي سخت فراموشي محبوس نشده باشد؟؟!!
از کجا معلوم تخم باروري آرزوهايش را مار نخورده باشد؟؟!!
داشتم ميگفتم!!
وآنقدر بال ميزند که خسته از اين مکرر بيهوده دوباره به خواب ميرود
خوابي که کسي نميداند بايد در انتظار بيداري دوباره اش ماند يا نه!؟؟!
شايد تخم آزادي من را نيز ماري از دنياي خودم خورده باشد؛
کسي چه ميداند...؟؟!!
گاهي گمان نمي كني ولي مي شود،
گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است،
گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛
گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست،
گاهي تمام شهر گداي تو مي شود...
مــرا دختـــرخانـــوم مے نـامــند
غرورے دارم كـه براے تنها نبودن ، لـه نمـﮯ شود
احساسـﮯ دارم كـه با منطق ِ گدايان نمـﮯ سازد
قلبــﮯ دارم كـه هنوز تیزے خنجر نامردے را نخوردهـ استـــ و زيـبايــﮯ هايـﮯ دارم كـه حراج چشم هاے بيگانـه نخواهد شد!
اينگونه است مشق شــب هاي دختـــرانه من..
به سلامتی همه دخترا