میدونستی که علم روانشناسی میگه هرگز این دو دسته از آدمها رو از زندگیت حذف نکن:
۱. اون آدمی که گذشتهات رو میپذیره و همچنان با تموم قلبش تو رو دوست داره.
۲. اون آدمی که تموم تلاشش رو میکنه
تا تو رو خوشحال نگه داره.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گذشتهٔ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
“اگر انسانهای التیامیافته گذشتهای دارن؛ پس انسانهای ناخوش هم باید آیندهای پیش رو داشته باشن.”
هر گذشته برای من یک دَره. یک دَر سفید و بزرگ و این دَرها هماندازه قطاری کنار هم قرار دارن. هر گذشتهای که نتونستم باهاش کنار بیام برام تبدیل به یک دَر شد که در نهایت مجبور بودم ببندمش و سه قفلهاش کنم و کلیدش رو جایی بندازم که حتی دیگه خودمم نتونم پیداش کنم. خواستم بگم دَرهای زیادی توی گذشتهام وجودم داره که بین من و اون اتفاق یک مرز واحدی رو مشخص کرده و اینقدر شبیه هم هستن که فراموش کنم هر دَر به کدوم خاطره باز میشه.
دیدی گاهی یک حرف یا اکت آدما، یه چیزی تو گذشتهت رو trigger میکنه؟
میگفت: "هیچوقت توی زندگیم، آدمهای بزرگی رو ندیدم که گذشتهی سالمی داشته باشن. آدمها وقتی بزرگ میشن که گذشتهی سختی رو پشتسر گذاشته باشن."
پس کی تموم میشه؟ احساس مداوم تعلق خاطر به گذشتهها، حسرت و درد غریبی؟
آدمیزاد باید جوری زندگی کنه که الانش نشه تبدیل به گذشتهای که بابتش خجالت زده بشه.
نه آیندهای برایش مانده بود نه گذشتهای؛
نه شوقی و نه هراسی، معلق بر امواج زمان پیش میرفت و برایش هیچ اهمیتی نداشت به کجا میرود.
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
زخمهایمان مجبورمان میکنند بدانیم که گذشتهمان واقعی بودهاست.
#جین_آستن / غرور و تعصب
تغییر در ارکان زندگیم رو دارم حس میکنم. به طور پیشفرض وجودم همیشه با تغییر میجنگه و میره تو لاک افسردگی و یأس و مثل مار توی خودش میپیچه؛ ماری که از روی بیپناهی نیش میزنه و زهرش خاطرات شیرین و آزاد گذشتهست. اما جنگ من، جنگیدن با جنگیه که وجودم در برابر تغییر راه میندازه؛ جنگیدن با این مار، اما نه با خودش به قصد نابودیش، بلکه جنگیدن با زهر شیرینش. این مار با تمام نیشها و دردها باید زنده بمونه چون در حال پوست انداختن و شروع یه دورهٔ جدیده.