پس کی تموم میشه؟ احساس مداوم تعلق خاطر به گذشتهها، حسرت و درد غریبی؟
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گذشتهٔ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آدمیزاد باید جوری زندگی کنه که الانش نشه تبدیل به گذشتهای که بابتش خجالت زده بشه.
نه آیندهای برایش مانده بود نه گذشتهای؛
نه شوقی و نه هراسی، معلق بر امواج زمان پیش میرفت و برایش هیچ اهمیتی نداشت به کجا میرود.
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
زخمهایمان مجبورمان میکنند بدانیم که گذشتهمان واقعی بودهاست.
#جین_آستن / غرور و تعصب
تغییر در ارکان زندگیم رو دارم حس میکنم. به طور پیشفرض وجودم همیشه با تغییر میجنگه و میره تو لاک افسردگی و یأس و مثل مار توی خودش میپیچه؛ ماری که از روی بیپناهی نیش میزنه و زهرش خاطرات شیرین و آزاد گذشتهست. اما جنگ من، جنگیدن با جنگیه که وجودم در برابر تغییر راه میندازه؛ جنگیدن با این مار، اما نه با خودش به قصد نابودیش، بلکه جنگیدن با زهر شیرینش. این مار با تمام نیشها و دردها باید زنده بمونه چون در حال پوست انداختن و شروع یه دورهٔ جدیده.
کاش هیچوقت نرسه روزی که فعل گذشتهرو برات استفاده کنم. مثلا نگم بود، نگم دوست داشت، نگم اگه بود فلان کارو میکرد. کاش همیشه تو حال بمونی. کاش همیشه داشته باشمت. تو قشنگ ترین موجودی هستی که تاحالا دیدم.
یه روز برمیگرده به گذشتهاش یه نگاهی میندازه و به تو فکر میکنه، به این که شاید اگه با تو بود بهتر بود، ولی خب همیشه دیر میشه.
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
آخ آقای عباس معروفی شما چقدر ما رو درک کردی که اینو نوشتی:
"روحِ آدم را میجوند
تا حرفِ خودشان را به کرسی بنشانند؛
نه به عشق فکر میکنند
نه به گذشتهها
و یادشان نمیآید که روزی، روزگاری
گفتهاند: «دوستت دارم»…!"
. .
اصلاً میگم گور پدر آیندهای که قرار بود باهم بسازیم؛ من با تو از گذشتهای عبور کرده بودم که دوستش نداشتم؛ که آزارم میداد؛ که زخمیم کرده بود؛ که خونی بودم اَزش.
آدمیزاد به گذشتهش پیوند خورده. همیشه دلش میخواد رفتهها رو برگردونه. به آدمایی که باهاش سرد شدن نگاه میکنه و حسرت اون صمیمیت از دست رفته رو میخوره. به خونهی کودکیش میره و دلش فراغ بچگیش رو میخواد. ذهنش دنبال سالهای جوونی و فرصتهای از دست رفتهست. اشتباهات کرده و نکردهش. جسم آدمیزاد میره به آینده اما ذهنش راه گذشته رو در پیش میگیره. در نهایت هیچ کدوم به جایی نمیرسن. من فهمیدم زندگی وقتی تیکِ «انجام شد» میخوره که ذهن و جسمت هر دو به یک سمت حرکت کنن.